نیازی نیست در میان مکاتب مختلف تمدنهای شرق و غرب به دنبال راهکارهایی برای یک زندگی ایده آل بگردیم که آنها در نوشتن این قوانین اول منافع خود را لحاظ کرده و سپس به دنبال راهکارهایی بودهاند تا با لطایفالحیل سری هم به سرمایههای دیگران بزنند تا شاید بشود گوشهای از این ذبح نذری را بریده و با خود برد.
تاریخ گویای این حقایق تلخ است که چگونه در دو قرن اخیر این غرب و قاره سبز بوده تا وقتی از در بیرون رانده میشود از پنجره ورود پیدا کند که این روند چرخان، همچنان به میزان حضور سرمایههای بیبدیل در خاک کشورهای مظلوم پایدار است. هرگز تصور نکنیم غرب و عوامل آن بالاخره روزی از رو میروند و مأیوس خواهند شد تا برای همیشه دست از سر ما بردارند بلکه هرچه فشار در اینسو بیشتر شود آنها به دنبال راهکارهای تازه بهمنظور نفوذ خواهند گشت و بالطبع باوجود خللهای موجود بخصوص در اراده معدودی از ایرانی نماها میتوانند به اهداف پلید خود دست یابند هرچند حقوق مظلومان این جامعه فداکار و ایثارگر پایمال شود.
البته در این میان بیشتر آن کشورهایی مهر بیاعتمادی بر پیشانیشان حک شده که دارنده حق وتو در سازمان ملل متحد هستند که فرانسه، انگلیس و آمریکا طی هفتادوپنج سال گذشته بهخوبی نشان دادند چقدر میتوانند از این امتیاز برای مکیدن خون جامعه ملل و بخصوص در دو قاره آسیا و آفریقا بهرهمند شوند. بریتانیا دیگر آنچنان در طاس جهانی برنده نیست و هرروز بیشتر از روز پیش به شیر بییال و کوپال تبدیل میشود که حتی کوچکترین مستعمره آن با سیصد هزار نفر جمعیت که معادل یکی از شهرهای کوچک ایران است همین روزها پرچم حاکمیت بر فراز بلندای خود برافراشته و اعلام استقلال و خودمختاری میکند اما کید و نیرنگهای شیطان همیشه برجاست و انگلیس هرگز نمیتواند بدون آن به حیات خود ادامه دهد.
اگرچه این روزها بهجز بحران جدایی از اتحادیه اروپا با معضل تازه اختلاف و رویارویی همسایه و یار گرمابه و گلستان خود یعنی فرانسه مواجه است تا بداند این در همیشه بر روی یک پاشنه نمیچرخد و روزگاری فرا میرسد تا تولیدکننده و احتکار کننده بزرگ اقلام بهداشتی و دارویی جهان، مستأصل پیشپاافتادهترین آنها یعنی ماسک و اکسیژن باشند! آسیاب بهنوبت که این ضربالمثل معروف ایرانی است تا برای غرب و عوامل آن در قاره اروپا و سپس آسیا هم وفق نماید اگرچه این روزها فرانسه یکتنه در حال یارگیری با مینی کشورهای حاشیه خلیجفارس شده اما نیمنگاهی هم به تفالههای بهجامانده منافقان در ایران دارد و امیدوار است از طریق این معدود افراد همچنان به سمپاشیهای موسمی ادامه دهد. تاریخ گویای این حقیقت تلخ است که هر زمان تلاشها برای سرنگونی ارتجاع به موفقیت نزدیک میشود گروهی کاسههای از آش داغتر خود را به سفارتهای بیگانه نزدیک میکنند که آغاسی غاصب جایگاه مقدس امیرکبیر از مشهورترین آنهاست. آنها گام اول را به بهانه تحصن برمیداشتند تا پناهنده شوند که این اتفاق در دوران سیاه قاجار و پهلوی بارها افتاد تا امروز سناریوی از پیش نوشتهشده بار دیگر اما مدرنتر به اجرا درآید و متجدد نماها سفیر و دشمنان قسمخورده کشور را به خانههای خود دعوت کنند و پذیرای آنها باشند درحالیکه همین چند سال پیش هزاران نفر از هممیهنانشان با بمبهای شیمیایی ساختهشده در این کشور توسط عوامل صدام به شهادت رسیدند و پسازآن خونهای آلوده به ایدز را همراه با پروتزهای تقلبی راهی این کشور کردند تا برای چندمین بار در تاریخ قربانی بگیرند و باکمال وقاحت حضور سفیر فرانسه و همراهان را بر سر میز شام پست بگذارند و در جواب خبرنگاران متعجب بگویند: «من واقعاً متحیرم و نمیتوانم درک کنم که در دعوت از سفیر فرانسه و همسرشان، مرتکب کدام خیانت عظما شدهام؟ سالهاست که بسیاری از سفرای کشورهای غربی خواهان دیدار با بنده بودند، بعضاً میآمدند به دفترم در دانشگاه،، بعضاً میبردمشان برای نهار به رستوران صفا میدان انقلاب که با صاحبش آشنا هستم، بعضاً میآمدند منزلم و بعضاً هم من به سفارتشان میروم! مشکل درجای دیگری است...
آنچه خواندیم عین کلام یک استاد دانشگاه است که به خبرنگاران گفته اما انگار فراموش کردهاند در ظاهر یک ایرانی رنجدیده از چنین کشورهای هزارچهره هستند که هنوز هم مجروحان شیمیایی حاصل از بمبهای شیمیایی ساختهشده در آن ساکن بیمارستانها و مراکز نگهداری از جانبازان میباشند و خونبهای استفادهکنندگان از پروتزهای تقلبی و پلاکتهای آلوده به ایدز بهطور کامل پرداخت نشده و از سویی این روزها رئیسجمهور فرانسه همانند یک دلال مظلمه مرزهای کشورهای همسایه را میپیماید تا سلاحهای مخرب بفروشد. راستی خط قرمز آزادی برای جامعه ایرانی تا کجاست؟!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت
تاریخ گویای این حقایق تلخ است که چگونه در دو قرن اخیر این غرب و قاره سبز بوده تا وقتی از در بیرون رانده میشود از پنجره ورود پیدا کند که این روند چرخان، همچنان به میزان حضور سرمایههای بیبدیل در خاک کشورهای مظلوم پایدار است. هرگز تصور نکنیم غرب و عوامل آن بالاخره روزی از رو میروند و مأیوس خواهند شد تا برای همیشه دست از سر ما بردارند بلکه هرچه فشار در اینسو بیشتر شود آنها به دنبال راهکارهای تازه بهمنظور نفوذ خواهند گشت و بالطبع باوجود خللهای موجود بخصوص در اراده معدودی از ایرانی نماها میتوانند به اهداف پلید خود دست یابند هرچند حقوق مظلومان این جامعه فداکار و ایثارگر پایمال شود.
البته در این میان بیشتر آن کشورهایی مهر بیاعتمادی بر پیشانیشان حک شده که دارنده حق وتو در سازمان ملل متحد هستند که فرانسه، انگلیس و آمریکا طی هفتادوپنج سال گذشته بهخوبی نشان دادند چقدر میتوانند از این امتیاز برای مکیدن خون جامعه ملل و بخصوص در دو قاره آسیا و آفریقا بهرهمند شوند. بریتانیا دیگر آنچنان در طاس جهانی برنده نیست و هرروز بیشتر از روز پیش به شیر بییال و کوپال تبدیل میشود که حتی کوچکترین مستعمره آن با سیصد هزار نفر جمعیت که معادل یکی از شهرهای کوچک ایران است همین روزها پرچم حاکمیت بر فراز بلندای خود برافراشته و اعلام استقلال و خودمختاری میکند اما کید و نیرنگهای شیطان همیشه برجاست و انگلیس هرگز نمیتواند بدون آن به حیات خود ادامه دهد.
اگرچه این روزها بهجز بحران جدایی از اتحادیه اروپا با معضل تازه اختلاف و رویارویی همسایه و یار گرمابه و گلستان خود یعنی فرانسه مواجه است تا بداند این در همیشه بر روی یک پاشنه نمیچرخد و روزگاری فرا میرسد تا تولیدکننده و احتکار کننده بزرگ اقلام بهداشتی و دارویی جهان، مستأصل پیشپاافتادهترین آنها یعنی ماسک و اکسیژن باشند! آسیاب بهنوبت که این ضربالمثل معروف ایرانی است تا برای غرب و عوامل آن در قاره اروپا و سپس آسیا هم وفق نماید اگرچه این روزها فرانسه یکتنه در حال یارگیری با مینی کشورهای حاشیه خلیجفارس شده اما نیمنگاهی هم به تفالههای بهجامانده منافقان در ایران دارد و امیدوار است از طریق این معدود افراد همچنان به سمپاشیهای موسمی ادامه دهد. تاریخ گویای این حقیقت تلخ است که هر زمان تلاشها برای سرنگونی ارتجاع به موفقیت نزدیک میشود گروهی کاسههای از آش داغتر خود را به سفارتهای بیگانه نزدیک میکنند که آغاسی غاصب جایگاه مقدس امیرکبیر از مشهورترین آنهاست. آنها گام اول را به بهانه تحصن برمیداشتند تا پناهنده شوند که این اتفاق در دوران سیاه قاجار و پهلوی بارها افتاد تا امروز سناریوی از پیش نوشتهشده بار دیگر اما مدرنتر به اجرا درآید و متجدد نماها سفیر و دشمنان قسمخورده کشور را به خانههای خود دعوت کنند و پذیرای آنها باشند درحالیکه همین چند سال پیش هزاران نفر از هممیهنانشان با بمبهای شیمیایی ساختهشده در این کشور توسط عوامل صدام به شهادت رسیدند و پسازآن خونهای آلوده به ایدز را همراه با پروتزهای تقلبی راهی این کشور کردند تا برای چندمین بار در تاریخ قربانی بگیرند و باکمال وقاحت حضور سفیر فرانسه و همراهان را بر سر میز شام پست بگذارند و در جواب خبرنگاران متعجب بگویند: «من واقعاً متحیرم و نمیتوانم درک کنم که در دعوت از سفیر فرانسه و همسرشان، مرتکب کدام خیانت عظما شدهام؟ سالهاست که بسیاری از سفرای کشورهای غربی خواهان دیدار با بنده بودند، بعضاً میآمدند به دفترم در دانشگاه،، بعضاً میبردمشان برای نهار به رستوران صفا میدان انقلاب که با صاحبش آشنا هستم، بعضاً میآمدند منزلم و بعضاً هم من به سفارتشان میروم! مشکل درجای دیگری است...
آنچه خواندیم عین کلام یک استاد دانشگاه است که به خبرنگاران گفته اما انگار فراموش کردهاند در ظاهر یک ایرانی رنجدیده از چنین کشورهای هزارچهره هستند که هنوز هم مجروحان شیمیایی حاصل از بمبهای شیمیایی ساختهشده در آن ساکن بیمارستانها و مراکز نگهداری از جانبازان میباشند و خونبهای استفادهکنندگان از پروتزهای تقلبی و پلاکتهای آلوده به ایدز بهطور کامل پرداخت نشده و از سویی این روزها رئیسجمهور فرانسه همانند یک دلال مظلمه مرزهای کشورهای همسایه را میپیماید تا سلاحهای مخرب بفروشد. راستی خط قرمز آزادی برای جامعه ایرانی تا کجاست؟!
نویسنده: حسن روانشید - روزنامهنگار پیشکسوت