اواخر دهه سی بود که زمزمه ایجاد سدی بر روی زایندهرود قوت گرفت زیرا هفت سال قبل از آن یعنی سال 1333 سیلی عظیم و خانمان براندازد رودخانه را از سرچشمه درنوردید و هر آنچه را در روستاهای مسیر خود میتوانست تخریب کرد که این واقعه حاصل چهل روز بارندگی پیاپی درکل منطقه بالادست بود تا وسعت آب روان قسمتی از شمال و جنوب ساحل زایندهرود را هم در شهر اصفهان سیلابی کند و چند روزی ارتفاع آن به بالاترین سطح یعنی محل عبور و مرور از روی پلهای خواجو و سیوسهپل برسد تا احشام و اثاثیه روستا نشینان را با خود به همراه بیاورد. چندی پس از فرونشست این بحران بزرگ، نهادی به نام سازمان آب منطقهای مسئولیت مهار سیلابها را به عهده گرفت تا با ایجاد مانعی عظیم ضمن تأمین و ذخیره آب برای استان اصفهان که آن روزها چهارمحال و بختیاری و همچنین یزد هم قسمتی از آن بود بار دیگر اجازه اینگونه تخریبها را در آینده ندهد.
به همین منظور دهه چهل شاهد ساخت و افتتاح سدی به دست آمد که توسط شرکتهای فرانسوی ایجاد میشد و با تفکیک این سه استان از هم مسئولیت سازمان آب دو استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری تا نیمه دو دهه قبل همچنان بر عهده اصفهان بود اما متأسفانه در دوران دولتهای نهم و دهم این سازمان منسجم بهواسطه عواملی در دولت ازهمگسیخته شد تا جایی که با تنظیم صورتجلسهای در وزارت نیرو مسئولیت سد زایندهرود هم به استان همسایه واگذار شود که البته نماینده وقت و معاون استاندار اصفهان در جلسه مذکور حاضر به امضای این قرارداد تحمیلی و یکطرفه نشد اما ر اهمیت مسئله آب در ادامه به حاشیه رفت و حقابه اصفهان از سرچشمه زایندهرود نادیده گرفته شد و مسیر آن تا رسیدن به سد تبدیل به باغهای کشت بادام و هلو و دیگر سردرختیها در دامنه کوههای سر به فلک کشیده شد تا از محل همین حقابه آبیاری شود و منافع آن به کام دیگری باشد که اندیشه واگذاری مدیریت سد به استان همسایه هم از بیتوجهی و شاید بیکفایتی بعضی از عناصر در دولتهای نهم و دهم سرچشمه میگرفت که جای پای آنها هنوز هم در دولت فعلی پایدار است درحالیکه هوشیاری مدیران وقت استان اصفهان از کوبیدن آخرین میخ به تابوت حقابه جلوگیری کرد؛ اما چهرههای پشت پرده همچنان به کار خود ادامه دادند تا به هر طریق ممکن میزان آب پشت سد را کاهش دهند تا جایی که تابستان دو سال قبل به صفر نزدیک شد زیرا درصد باقیماندهای هم که بهعنوان آب اعلام میشد شامل تهنشین شدن املاح و ماسههای روان هم بود.
تأخیرهای پیاپی پیرامون رسیدن به حل این مسئله مهم و حیاتی در دولتهای نهم و دهم و بیتفاوتی مجلسها به تصویب قانونی محکم در تأیید حقابه شیخ بهایی، مسیر را برای کسانی که میخواستند به بهانه تأمین آب شرب در استان کویری همسایه سبیل چرب کنند، هموار کرده تا در فرصت مناسب بهدستآمده طی دولتهای هفتم، هشتم، نهم و دهم بار خود را ببندند و آب را از پشت سد بهواسطه لولهگذاری به آن استان که روزگاری بخشی از اصفهان بزرگ بوده، انتقال دهند و به صنعتهای ایجادشده آب بر ازجمله صنایع گسترده کاشی و سرامیک برسانند. سال 1392 شورای عالی آب که تازه از خواب اصحاب کهفت بیدار شده بود مصوبهای در 9 ماده تصویب کرد تا هرگونه بارگذاری جدید حتی برای شرب بر روی رودخانه زایندهرود غیرقانونی باشد؛ اما بازهم این مصوبه نادیده گرفته شد زیرا بودند افرادی در بدنه دولت که هنوز هم هستند تا به کار خود ادامه دهند و پروژه انتقال آب از بن به بروجن را نهایی کنند تا افتخار آن برای دولت 12+1 باشد. اگرچه دو دولت یازدهم و دوازدهم نیز چشمشان را بر این قانونشکنیها بسته نگاه داشتند و زمان خریدند تا هشت سال بگذرد و اتفاقی نیفتد؛ زیرا ادامه پروژه تا سال 1400 آن هم به دلیل فقدان منابع آب برای آن ممنوع اعلام شده بود اما با چراغ خاموش و پشتوانه کسانی که در سایه از آن حمایت میکردند ادامه یافت و سیلاب سال 1401 این فرصت را ایجاد کرد تا بهانهای باشد که مسئولان وزارت نیرو برداشت از زایندهرود را تأکید کنند و این همان چراغ سبزی بود که توانست راه را برای انتقال قسمتی از حقابه در دو منطقه بالادستی هموار نماید.
اگرچه هیچ منبع تازهای برای تأمین مستمر این پروژه دیده نشده بود که اصفهان همچنان به دلیل بحران بیآبی در تیررس فرونشستهای کلان باشد. خشک شدن زایندهرود به معنی مرگ استان اصفهان است زیرا هر گوشهای از این تمدن تاریخی و باستانی فرونشست میکند و جدیدترین آنها مسجد تاریخی سید است که این روزها شکافهای سقف و گنبدش را با ملات سیمان بتونهکاری کردهاند تا براثر بارندگیهای احتمالی زمستان امسال ریزش نکند. دلمان را به نوشداروهایی مدرن بعد از مرگ سهراب خوش کردهایم تا انتقال آب خلیجفارس و دریای عمان به اصفهان برسد درحالیکه هنوز این پروژه به نیمه راه هم نرسیده و شاید پس از مرگ این دیار از بیآبی و خشکیدن درختان تنومند و باغهای بسیار، وعده خروسقندی که توسط مقامات مختلف بارها تکرار شده، عملیاتی شود. شورای عالی آب، عالیترین مرجع رسیدگی به حادثه عظیمی برای این استان است که درراه بوده و همچنان هست اما بااینحال تمام وقت و توان خود را طی این سالها صرف تشکیل جلسات کرده و بااینحال جالب است بدانیم این شورا، تونل سوم و بهشتآباد را نیز جزو منابع آبی زایندهرود بهحساب آورده درحالیکه هماکنون تونل سوم هنوز به بهرهبرداری نرسیده و درحالیکه مسیر باز است اما پمپاژ آن متوقف شده که بهشتآباد نیز همچنان راکد است و آنچه پنجشنبه و جمعه گذشته در استان چهارمحال و بختیاری اتفاق افتاد، والنتاینی بود برای همسایه و مجلس ختمی برای استان اصفهان!
به همین منظور دهه چهل شاهد ساخت و افتتاح سدی به دست آمد که توسط شرکتهای فرانسوی ایجاد میشد و با تفکیک این سه استان از هم مسئولیت سازمان آب دو استان اصفهان و چهارمحال و بختیاری تا نیمه دو دهه قبل همچنان بر عهده اصفهان بود اما متأسفانه در دوران دولتهای نهم و دهم این سازمان منسجم بهواسطه عواملی در دولت ازهمگسیخته شد تا جایی که با تنظیم صورتجلسهای در وزارت نیرو مسئولیت سد زایندهرود هم به استان همسایه واگذار شود که البته نماینده وقت و معاون استاندار اصفهان در جلسه مذکور حاضر به امضای این قرارداد تحمیلی و یکطرفه نشد اما ر اهمیت مسئله آب در ادامه به حاشیه رفت و حقابه اصفهان از سرچشمه زایندهرود نادیده گرفته شد و مسیر آن تا رسیدن به سد تبدیل به باغهای کشت بادام و هلو و دیگر سردرختیها در دامنه کوههای سر به فلک کشیده شد تا از محل همین حقابه آبیاری شود و منافع آن به کام دیگری باشد که اندیشه واگذاری مدیریت سد به استان همسایه هم از بیتوجهی و شاید بیکفایتی بعضی از عناصر در دولتهای نهم و دهم سرچشمه میگرفت که جای پای آنها هنوز هم در دولت فعلی پایدار است درحالیکه هوشیاری مدیران وقت استان اصفهان از کوبیدن آخرین میخ به تابوت حقابه جلوگیری کرد؛ اما چهرههای پشت پرده همچنان به کار خود ادامه دادند تا به هر طریق ممکن میزان آب پشت سد را کاهش دهند تا جایی که تابستان دو سال قبل به صفر نزدیک شد زیرا درصد باقیماندهای هم که بهعنوان آب اعلام میشد شامل تهنشین شدن املاح و ماسههای روان هم بود.
تأخیرهای پیاپی پیرامون رسیدن به حل این مسئله مهم و حیاتی در دولتهای نهم و دهم و بیتفاوتی مجلسها به تصویب قانونی محکم در تأیید حقابه شیخ بهایی، مسیر را برای کسانی که میخواستند به بهانه تأمین آب شرب در استان کویری همسایه سبیل چرب کنند، هموار کرده تا در فرصت مناسب بهدستآمده طی دولتهای هفتم، هشتم، نهم و دهم بار خود را ببندند و آب را از پشت سد بهواسطه لولهگذاری به آن استان که روزگاری بخشی از اصفهان بزرگ بوده، انتقال دهند و به صنعتهای ایجادشده آب بر ازجمله صنایع گسترده کاشی و سرامیک برسانند. سال 1392 شورای عالی آب که تازه از خواب اصحاب کهفت بیدار شده بود مصوبهای در 9 ماده تصویب کرد تا هرگونه بارگذاری جدید حتی برای شرب بر روی رودخانه زایندهرود غیرقانونی باشد؛ اما بازهم این مصوبه نادیده گرفته شد زیرا بودند افرادی در بدنه دولت که هنوز هم هستند تا به کار خود ادامه دهند و پروژه انتقال آب از بن به بروجن را نهایی کنند تا افتخار آن برای دولت 12+1 باشد. اگرچه دو دولت یازدهم و دوازدهم نیز چشمشان را بر این قانونشکنیها بسته نگاه داشتند و زمان خریدند تا هشت سال بگذرد و اتفاقی نیفتد؛ زیرا ادامه پروژه تا سال 1400 آن هم به دلیل فقدان منابع آب برای آن ممنوع اعلام شده بود اما با چراغ خاموش و پشتوانه کسانی که در سایه از آن حمایت میکردند ادامه یافت و سیلاب سال 1401 این فرصت را ایجاد کرد تا بهانهای باشد که مسئولان وزارت نیرو برداشت از زایندهرود را تأکید کنند و این همان چراغ سبزی بود که توانست راه را برای انتقال قسمتی از حقابه در دو منطقه بالادستی هموار نماید.
اگرچه هیچ منبع تازهای برای تأمین مستمر این پروژه دیده نشده بود که اصفهان همچنان به دلیل بحران بیآبی در تیررس فرونشستهای کلان باشد. خشک شدن زایندهرود به معنی مرگ استان اصفهان است زیرا هر گوشهای از این تمدن تاریخی و باستانی فرونشست میکند و جدیدترین آنها مسجد تاریخی سید است که این روزها شکافهای سقف و گنبدش را با ملات سیمان بتونهکاری کردهاند تا براثر بارندگیهای احتمالی زمستان امسال ریزش نکند. دلمان را به نوشداروهایی مدرن بعد از مرگ سهراب خوش کردهایم تا انتقال آب خلیجفارس و دریای عمان به اصفهان برسد درحالیکه هنوز این پروژه به نیمه راه هم نرسیده و شاید پس از مرگ این دیار از بیآبی و خشکیدن درختان تنومند و باغهای بسیار، وعده خروسقندی که توسط مقامات مختلف بارها تکرار شده، عملیاتی شود. شورای عالی آب، عالیترین مرجع رسیدگی به حادثه عظیمی برای این استان است که درراه بوده و همچنان هست اما بااینحال تمام وقت و توان خود را طی این سالها صرف تشکیل جلسات کرده و بااینحال جالب است بدانیم این شورا، تونل سوم و بهشتآباد را نیز جزو منابع آبی زایندهرود بهحساب آورده درحالیکه هماکنون تونل سوم هنوز به بهرهبرداری نرسیده و درحالیکه مسیر باز است اما پمپاژ آن متوقف شده که بهشتآباد نیز همچنان راکد است و آنچه پنجشنبه و جمعه گذشته در استان چهارمحال و بختیاری اتفاق افتاد، والنتاینی بود برای همسایه و مجلس ختمی برای استان اصفهان!
حسن روانشید - روزنامه نگار پیشکسوت