انتخابات اسفند1402یکی از درس آموزترین انتخابات چهل و پنج سال گذشته در کشور بود. این انتخابات را باید فصل شگفتیهای همه جانبه دانست، شگفتیهایی که کارکشتگان سیاست را «کیش و مات» کرد.
ریزش چهرههای سرشناس عالم سیاست و گرایش نداشتن مردم به آن ها، بی توجهی مردم به لیستها، برآمدن جوانان گمنام از صندوقهای رأی و از همه مهمتر بازار داغ تهمت، افترا، هنجارشکنی، افشاگری، تشتت در لیستها و... از مهمترین و بیسابقه ترین رفتارهایی بود که در دوران انتخابات دیده شد.
آنچه که برآنیم تا در این فرصت به آن بپردازیم این است که در حضور کمرنگ جریان اصلاح طلبی و تحریم انتخابات از سوی آنها، بالاخره اختلافات ریشه دار وکینه های شتری درون جریان اصولگرایی عیان و علنی شد و نباید می شد آنچه که شد!
این انتخابات تقریبا به قیمومیت یک جریان ریشه دار سنتی که همواره خود را «مراد و مرشد» اصولگرایان میدانست اعتیار و هیمنهاش را از دست داد و نشان داده شد که «وحدت وائتلاف» یک عروسک پلاستیکی بیش نبوده و این به اصطلاح ریش سفیدان «اتوریته» قدرت رهبری خود را از دست دادند و عملا نزد دیگر اصولگرایان وجههای ندارند، حرفشان شنیده نشد و در نتیجه بیش از پنج لیست انتخاباتی برای اولین بار از درون جریان اصولگرایی بیرون آمد و باعث شد تا لیست اصولگرایان سنتی از گردونه رقابتها حذف و شگفتی عجیبی آفریده شود.
نتایج وحشتناک جریان اصولگرایی در تهران نشان داد که الان دقیقا وقت و زمان یک «انشعاب» چند شاخه در جریان اصولگرایی است.
به نظرمیرسد با عیان شدن اختلافات اساسی دراین جریان، بزرگان این نحله فکری بیش از این خود و هوادارانشان را سرکار نگذارند و در این فرصت مهیا شده هر کدام به راهی بروند و اندیشههای خود را بازسازی نمایند و یارگیری مجدد کنند.
انشعاب اصولی ترین و منطقی ترین راه برای حفظ جریان اصولگرایی است. باید رو در بایستیهای قدیمی و کهنه را که تحت لوای وحدت شکل می گرفت و این دوره نشان داد که دیگر «حنایش» رنگی ندارد ، کنارگذاشت و تمامی گروههایی که در این انفجار لیستها و ترکیدن بغض فروخفته بیرون زد، باید هر کدام بسوی بازسازی اندیشههایشان بروند و اعلام موجودیت جدیدی بکنند.
بنظر میرسد این پوست اندازی جدید میتواند ضمن حفظ جریان اصولگرایی در کشور اتفاقاً بر قدرت و توانش بیفزاید و هر کدام از این گروه ها منبعد وزن خود را در جامعه به تنهایی بسنجد.
رهبران اصولگرایی دیگر نباید بیش از این خودشان و هواداران را علاف نمایند. دیگر با گفتن «چنار و پاجوش» وحدتی رخ نمیدهد و اطاعتی کورکورانه شکل نمیگیرد.
انشعاب در عالم سیاست نه تنها نکوهیده نیست بلکه عملی مبتنی بر عقلانیت است که جلوی تشتت آرا و تفرقه های زیربنایی را می گیرد و نمیگذارد که اصولگرایی در سپهر سیاست ایران محو شود. آقایان باور کنید الان وقتش است پس زودتر انشعاب کنید و به نظام سیاسی ایران هم این حرکت جدید را اعلام نمایید.
ریزش چهرههای سرشناس عالم سیاست و گرایش نداشتن مردم به آن ها، بی توجهی مردم به لیستها، برآمدن جوانان گمنام از صندوقهای رأی و از همه مهمتر بازار داغ تهمت، افترا، هنجارشکنی، افشاگری، تشتت در لیستها و... از مهمترین و بیسابقه ترین رفتارهایی بود که در دوران انتخابات دیده شد.
آنچه که برآنیم تا در این فرصت به آن بپردازیم این است که در حضور کمرنگ جریان اصلاح طلبی و تحریم انتخابات از سوی آنها، بالاخره اختلافات ریشه دار وکینه های شتری درون جریان اصولگرایی عیان و علنی شد و نباید می شد آنچه که شد!
این انتخابات تقریبا به قیمومیت یک جریان ریشه دار سنتی که همواره خود را «مراد و مرشد» اصولگرایان میدانست اعتیار و هیمنهاش را از دست داد و نشان داده شد که «وحدت وائتلاف» یک عروسک پلاستیکی بیش نبوده و این به اصطلاح ریش سفیدان «اتوریته» قدرت رهبری خود را از دست دادند و عملا نزد دیگر اصولگرایان وجههای ندارند، حرفشان شنیده نشد و در نتیجه بیش از پنج لیست انتخاباتی برای اولین بار از درون جریان اصولگرایی بیرون آمد و باعث شد تا لیست اصولگرایان سنتی از گردونه رقابتها حذف و شگفتی عجیبی آفریده شود.
نتایج وحشتناک جریان اصولگرایی در تهران نشان داد که الان دقیقا وقت و زمان یک «انشعاب» چند شاخه در جریان اصولگرایی است.
به نظرمیرسد با عیان شدن اختلافات اساسی دراین جریان، بزرگان این نحله فکری بیش از این خود و هوادارانشان را سرکار نگذارند و در این فرصت مهیا شده هر کدام به راهی بروند و اندیشههای خود را بازسازی نمایند و یارگیری مجدد کنند.
انشعاب اصولی ترین و منطقی ترین راه برای حفظ جریان اصولگرایی است. باید رو در بایستیهای قدیمی و کهنه را که تحت لوای وحدت شکل می گرفت و این دوره نشان داد که دیگر «حنایش» رنگی ندارد ، کنارگذاشت و تمامی گروههایی که در این انفجار لیستها و ترکیدن بغض فروخفته بیرون زد، باید هر کدام بسوی بازسازی اندیشههایشان بروند و اعلام موجودیت جدیدی بکنند.
بنظر میرسد این پوست اندازی جدید میتواند ضمن حفظ جریان اصولگرایی در کشور اتفاقاً بر قدرت و توانش بیفزاید و هر کدام از این گروه ها منبعد وزن خود را در جامعه به تنهایی بسنجد.
رهبران اصولگرایی دیگر نباید بیش از این خودشان و هواداران را علاف نمایند. دیگر با گفتن «چنار و پاجوش» وحدتی رخ نمیدهد و اطاعتی کورکورانه شکل نمیگیرد.
انشعاب در عالم سیاست نه تنها نکوهیده نیست بلکه عملی مبتنی بر عقلانیت است که جلوی تشتت آرا و تفرقه های زیربنایی را می گیرد و نمیگذارد که اصولگرایی در سپهر سیاست ایران محو شود. آقایان باور کنید الان وقتش است پس زودتر انشعاب کنید و به نظام سیاسی ایران هم این حرکت جدید را اعلام نمایید.
فرهاد خادمی