يادش به خير. سال ۸۱ با چه ذوق و شوقي توي باشگاه خبرنگاران جوان ثبت نام كردم. توي آن دوره و در كلاس آقايان فقط من بودم كه نمره ۲۰ گرفته بودم. با چه ذوقي اين خبر را به همه ميگفتم. فكر مي كردم قرار است يك آدم مهم بشوم و اولين گام را محكم برداشته ام.
جاهاي مختلف كار كردم. با برخي روزنامه ها هم ارتباط داشتم و بعضي جاهاي ديگر هم كارآموزي كردم. چند سال بعد كار را تقريبا ياد گرفته بودم. توي برخي مجلات قلم زدم و...
حالا يك دهه از كار مطبوعاتي من گذشته است. كاري كه يك زماني عاشقش بودم. اما حالا...
توي فاميل و دوست و آشنا خيلي ها دوست داشته و دارند جاي من باشند. توي ميهماني ها انگار دايره المعارف اخبار هستم و در هر زمينه اي بايد حرف بزنم. خيلي وقتها هم مي گويم نمي دانم! پسرخاله ام هربار مرا ميبيند، مي گويد: فردا چه خبر؟!
و من مي خندم. بعضي از دوستان آرزويشان اين است كه خبرنگار بشوند. دوست دارند مطلبشان چاپ شود و بالايش اسم خودشان را ببينند. اما هيچكدامشان نميدانند بعضي وقت ها چقدر دوست دارم جاي آنها باشم.
آنها نمي دانند، يك وقت هايي اين شغل پرهيجان چه رمقي از من مي كشد. نمي دانند جمعه و عاشورا و تعطيلي نداشتن چه مزه اي است. نمي دانند، چشم هايي كه هر شب خون مي افتد و خستگي هميشگي كه از تنم خارج نمي شود، چه شكلي است.
نمي دانند تحقير شدن چقدر تلخ و گس است. نميدانند كار ما يكي از سخت ترين كارهاي دنياست. ما توي همه روزهاي سال مقصريم. گراني، اختلاف مسئولان، شلوغي مترو، رشد بيكاري، عدم افتتاح يك پروژه، استيضاح يك وزير يا راي نياوردن يك وكيل يا افزايش فلان بيماري و باخت يك تيم همه و همه تقصير ماست. (چه قدرتي داريم و خودمان هم نمي دانيم)
دست كم اگر همه مشكلات و معضلات و ناهنجاريها تقصير ما نباشد، در بهترين شرايط ما كذبنويسهايي هستيم كه به راحتي دروغ مي گوييم و اذهان عمومي را تشويش مي كنيم.
حالا هم كه به يك لقب ديگر مفتخر شدهايم:
بيكاران از سر اجبار خبرنگار شده
آقاي معاون راست مي گويد. بعضيها از سر بيكاري خبرنگار شده اند، اما خيلي از خبرنگاران هم دلشان براي يك شغل ديگر لك زده است. شغلي كه اين همه فشار و استرس نداشته باشد. شغلي كه حقوق بهتري داشته باشد و بيمه درست و درماني را نصيبشان كند. دنبال شغلي ميگردند كه يك مسئولي پشتشان بايستد و پشتوانهشان باشد. شغلي كه...
راستي اگر برخي ها خبرنگار نيستند و از سر بيكاري قلم به دستشان گرفته اند، تقصير كيست؟ اگر فضاي رسانهاي كشور نيروي متخصصِ متعهدِ كاربلد كم دارد مقصر چه كسي است؟ اگر قدر متخصصان را ندانسته ايم اشكال از ما خبرنگاران است؟ توي اين سي و اندي سال كه از پيروزي انقلابمان گذشته است، چه برنامه ريزي براي ارتقاء كيفيت عرصه خبر و اطلاع رساني انجام شده است؟ غير از اين بوده كه با تغيير دولت ها و وزرا و معاونين و حتي مديركلها، سيستم مديريت اتوبوسي اعمال شده و همه چيز دچار زلزله و تغييرات اساسي شده است؟ سياستگذارهاي عرصه رسانه چه كرده اند؟ مديرانش چه حركتي از خود نشان داده اند كه شرايط را بهبود ببخشند؟
بگذريم، فقط اينكه همه آدم ها كه ما را بيكار، مقصر، دروغگو، كذب نويس و... لقب داده اند، دعا كنند تا ما بتوانيم قلممان را زمين بگذاريم. آنوقت همه از شر ما خلاص ميشوند.