برادر رحيمي: آموزش و پرورش اساس خانواده است و خانواده نيز اساس جامعه محسوب ميشود و جامعه اساس کشور است.
ننجون: اي کاش در راستاي اين کشفيات درخشان اين را هم اضافه ميکرديد که کشور هم اساس کره زمين محسوب ميشود و کره زمين هم اساس کهکشان راه شيري و...
امسال ما بدشانسي آورديم و فشارهايي از درون و بيرون دولت را گرفتار کرده است.
ننجون: فشارهاي درون و بيرون توي حلق ما بود آن وقت شما بدشانسي آورديد؟!
نفت ما را نميخرند البته ما مشغوليم تا بتوانيم نفت را بفروشيم.
ننجون: تا شما مشغوليد ما يک نوک پا برويم چند گرم اورانيوم غنيسازي کنيم و برگرديم.
زماني هم که نفت را ميفروشيم پول آن را به موقع نميدهند.
ننجون: زماني هم که پول را ميدهند حاضر نيستند به ما جنس بفروشند.
شخصي که تا کنون من او را در عمر خود نديدهام درخواست ملاقات با من را داشت اما بعد همين شخص پاي طرح سوال از رئيسجمهور را امضاء کرده است.
ننجون: واقعا عجب آدمهايي پيدا ميشوند. نديده و نشناخته از آدم وقت ملاقات ميخواهند و آن وقت پاي طرح سوال رييس آدم را هم امضا ميکنند.
حتي اگر مشتري هم براي نفت خودمان پيدا کنيم براي انتقال آن کشتي نيست. چرا که کشتيها را تحريم کردهاند. اگر اين کشتي بيمه نداشته باشد کار متوقف ميماند و بيمه هم که در دست خود آنان است.
ننجون: اينکه کاري ندارد برادر! کمي بپيچيد به چپ و بعد مستقيم برويد و دوباره بپيچيد به چپ و به همين سادگي تحريمها را دور بزنيد.
دشمن نيز دشمن گردنکلفتي است. يک غول بيشاخ و دم به نام آمريکا است.
ننجون: غلام شماست!
اگر در داخل فشارها را مهار کنيم، تحريمها را صد بار دور خواهيم زد.
ننجون: فقط يک جوري «مهار» کنيد که خيلي «درد» نداشته باشد.
هماکنون نزديک به ۱۳ تا ۱۴ ميليون دانشآموز و نزديک به ۳ تا ۴ ميليون دانشجو مشغول تحصيل هستند و تمام اينها شغل ميخواهند. ما کجا ميتوانيم تمام اينها را در شغلهاي مدنظر آنها بگذاريم؟
ننجون: اينکه کاري ندارد. شما به نورچشميها و عزيزان خواص بابصيرت شغلهاي «مدنظر» را بدهيد و الباقي را مثل همين الان سر کار بگذاريد.