جناب آقای مدیرمسئول
من بازی را به شما در صحنه رفاقت باختم. چرا از اول به یک پیرزن آسیب خورده اجتماعی نگفتید که با راهاندازی این ستون قصد داشتید با بوقهاي استکبار جهانی همنوایی کرده و به شکل "نرم" براندازی کنیم؟
من یک پیرزن بینوا بودم که در کنج آشپزخانه به صورت یک لنگ و یک پا ميایستادم و برای فرزندان و نوههایم خورشت قیمه و طاسکباب ميپختم اما شما پیشنهاد کردید که مشاور جنابعالی باشم و این ستون را راه بیندازم و در شرکت بیمه ... اختلاس کنم.
من آنقدر ساده دل بودم که فکر ميکردم این شیلنگ که در آبریزگاه روزنامه است فقط کاربرد معمولی دارد اما نمیدانستم قرار است از همین شیلنگ استفاده ابزاری بشود و به صورت ناخودآگاه در آسیاب استکبار جهانی آب بریزیم.
آقای مدیرمسئول!
بنده تا قبل از ورود به این روزنامه اصلا نمیدانستم این آقای "سروش آسمانی" کی هست و با چه اشخاصی ارتباط دارد اما شما یک پیرزن فریبخورده را وادار کردید که وسط فرمایشات ایشان "تک مضراب" بزند و ناخواسته با عوامل موساد ارتباط داشته باشد.
من مثل آدم در خانهام نشسته بودم و اصلا نمیدانستم "مواضع شفاف" چیچی هست اما شما به بنده حکم دادید و حالا به جای اینکه از مواضعم دفاع کنید خودتان را به آن راه زدهاید و مواضع ضعیف بنده را آماج حملات ناجوانمردانه رسانههاي مغرض و معاند قرار دادهاید.
حالا که آبرو و حیثیت اینجانب به باد فنا رفته خواهشمند است نامه سرگشادهام را با همان حروف و در همان صفحه منتشر کنید تا لااقل "دق" نکنم.
(ادامه این نامه سرگشاده در شمارههاي بعد منتشر ميشود.)