«اعلام موجودیت ستاد اصولگرایان حامی حسن روحانی»
شاید بتوان این خبر را به عنوان لطیفه انتخاباتی قلمداد کرد. اینکه اصولگرایانی که در دوران انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و در بین کاندیداها سه کاندیدا با وجوه مشترک و البته نظرات متفاوت دارند، چرا باید برای حمایت از کاندیدایی که طی چهار سال اخیر اثبات کرده که نه تنها اصولگرایان در دایره فکری و کاری وی حضور جدی ندارند، که اتفاقا بخش قابل توجهی از رای خود را از سبد رای اصلاحطلبان برداشته، تشکیل ستاد بدهند.
اما این همه «خندهدار» بودن این اقدام نیست. داستان جایی جالبتر میشود که متوجه بشویم، این آقایان به اصطلاح اصولگرای معتدل! در مقام عمل پای کدام اصول و اعتدال ایستادهاند.
دبیری این ستاد بر عهده «بهروز نعمتی» نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی است. کسی که برای خدمت بیشتر به مردم و کسب اعتماد اصولگرایان معتدل! در انتخابات اسفند ۹۴ در فهرست اصلاحطلبان قرار گرفت و توانست در بین ۳۰ منتخب تهران قرار گیرد. به نظر شما عجیب نیست که یک نماینده مجلس در عرض چهار سال با یک گردش ۱۸۰ درجهای سر از فهرست اصلاحطلبان در بیاورد؟ به قول معروف راهنمای راست بزند و به سمت چپ بپیچد؟
در بین اعضای شورای عالی این تشکل موسمی و انتخاباتی یک نام دیگر هم درست مثل نام دبیر این ستاد میدرخشد و او کسی نیست جز «کاظم جلالی» که اتفاقا وی نیز تا پیش از «بنفش» شدن اوضاع مملکت در طیف اصولگرایی قرار داشت. اما کمکم احساس کرد که «اشتباهی» بوده است! برای همین هم در زمان انتخابات مجلس دهم از فهرست اصلاحطلبان سر درآورد و در کنار «نعمتی» یک حرکت فوقالعاده را به نام خود ثبت کرد. ماجرای آقای جلالی اما به همینجا ختم نمیشود. او پس از گذشت مرکب مرادش از پل اصلاحطلبان به یک چرخش جدید روی میآورد و ریاست «فراکسیون مستقلین مجلس» را برعهده میگیرد!
اما داستان تشکیل این ستاد کاملا خودجوش! به همین جا خلاصه نمیشود. طبق اعلام خبرگزاری دانشجویان ایران، «جبهه اصولگرایان معتدل که قرار است در انتخابات پیشرو از کاندیداتوری حجتالاسلام والمسلمین حسن روحانی حمایت کند، متشکل از شورای عالی به عضویت حجتالاسلام والمسلمین ناطقنوری، سیدرضا اکرمی و کاظم جلالی رئیس فراکسیون مستقلین مجلس است و هیأت اجرایی این جبهه نیز شامل مجموعهای از اصولگرایان معتدل از جمله بهروز نعمتی، عباسپور تهرانی، سیدشهابالدین صدر و... است.»
نکته جالبتر این اسامی حضور حجتالاسلام اکرمی به عنوان یک چهره «اصولگرای معتدل» در شورای عالی این تشکل تاریخ مصرف دار است. کسی که سبقه حمایتی او از جریان اصلاحطلب در هیچ برفی مخفی نمیشود.
البته دفتر ناطق نوری پس از انتشار این خبر اعلام کرد که «پیرو درج خبری در برخی رسانهها مبنی بر «عضویت جناب حجت الاسلام ناطق نوری در شورای عالی جبهه اصولگرایان معتدل» به اطلاع میرساند ایشان در هیچ تشکل، جبهه، گروه یا حزبی عضویت نداشته و دیدار افراد و اعضای تشکلهای مختلف با ایشان، صرفاً جنبه ملاقات و تبادل نظر در زمینههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و ... دارد.»
علیرغم این تکذیب حالا چند سوال دیگر مطرح میشود.
اول آنکه به فرض آنکه آقای ناطق نوری در تشکیل این ستاد هیچگونه نقشی نداشته، چطور میشود که جریان اصلاحطلب حامی روحانی از نام او سوء استفاده میکند و هیچ واکنش جدی به آن نشان داده نمیشود؟
دوم آنکه کسی که خودش را اصولگرا میداند، اما معتقد است «دولت آقای روحانی از عنایات خفیه الهی بود.» در کدام طرف ماجرا قرار میگیرد؟
آیا میتوان پذیرفت شیخی که اشتهار به جناح راستی بودن را مارک اشتباهی تلقی میکند، اما اصولگرا همچنان میداند و البته برای روحانی سنگ تمام میگذارد و حتی در مواجهه با خطاهای دولت «تجاهلالعارف» میکند، به کاندیدایی غیر از رئیس دولت فعلی کمک کند؟
برخی از چهرههای دیگر حاضر در فهرست شورای عالی و هیئت اجرایی این تشکل نوساخته هم آنقدر نامشان و رویکردشان در سالهای اخیر شناخته شده هست که نیاز به توضیح بیشتر نباشد.
اما نکته دیگری که وجود دارد، مطرح شدن نام رئیس مجلس فعلی در کنار ناطق نوری به عنوان حامیان پشت پرده روحانی و پشتیبانهای همین تشکل نوظهور در رسانههای اصلاحطلب و حامی دولت است.
قطعا تکذیب این پشتیبانی از سوی رئیس محترم مجلس هم نمیتواند متضمن عدم حمایت این جریان باشد.
فقط کافی است کمی به گذشته برگردیم و ببینیم طی چهار سال دولت یازدهم، مواضع رئیس مجلس چه بوده است.
ماجرای تصویب چنددقیقهای برجام در صحن مجلس با مدیریت جناب لاریجانی به خوبی یادآور آن است که در ماجرای برجام، همه تلاشهای کمیسیون ویژه آن زمان بینتیجه بود و با یک لابی عجیب و غریب، آنچه دولت مد نظرش بود اتفاق افتاد.
در انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی هم نام وی در فهرست موسوم به «لیست امید» جای گرفت و تغییر مواضع کسی که طی این سالها با صدای بلند از اصولگرایی سخن میگفت با یک شیب ملایم در حال شکلگیری بود.
حمله به «جمنا» به بهانه بیانیه آنها درخصوص حقوقهای نجومی و مصوبه مجلس قطعه دیگری از این پازل بود. اما این روزها رئیس مجلس با شتاب بیشتری سعی در نفی رقبای رئیس دولت یازدهم دارد.
علی لاریجانی علیرغم آنکه در ظاهر از حسن روحانی حمایت نمیکند، اما این روزها با حمله به شعارهای کاندیداهای دیگر و رقبای اصلی رئیسجمهور مستقر، هم برای او فرصت دفاع فراهم میکند و هم برنامه رقبا را زیر سوال میبرد.
از همینروست در واکنش به برخی از اظهارنظرهای نامزدهای انتخابات در مورد افزایش یارانهها میگوید: «در شرایط فعلی اقتصادی کشور، دولت توان افزایش ۲ یا سه برابری یارانهها را ندارد. سالانه یک میلیون و ۵۰۰ هزار میلیارد ریال یارانه در کشور داده میشود که با توجه به درآمدها و هزینههای دولت افزایش آن امکانپذیر نیست چرا که دولت پولی برای پرداخت آن ندارد.»
او برای محکمکاری بیشتر، روز گذشته هم در افتتاحیه نمایشگاه کتاب به شعار افزایش یارانهها واکنش نشان داد و گفت: «شعارهای گفته شده درخصوص افزایش یارانهها به صلاح کشور نیست زیرا منابع آن وجود ندارد؛ البته باید بدانیم که این مسئله از شئونات دولت نبوده و از شئونات مجلس تلقی میشود و مجلس شورای اسلامی نیز با این روشها مخالف است؛ البته اکنون هم منابعی وجود ندارد زیرا اگر هم منابعی تأمین شود باید به چرخه تولید اختصاص یابد.»
البته آقای رئیس این را هم نگفت که اگر بریز و بپاشهای دولت کم شود و حذف دهکهای پردرآمد در یک حرکت انقلابی و جدی صورت پذیرد، آیا باز هم منابع وجود ندارد یا میتوان معنای عدالت را از این شیوه عجیب و بسته به معنای واقعی آن رساند؟
به هرحال آنچه میتوان درک کرد آن است که برخیها نه میتوانند اصولگرا باشند و نه اصلاحطلب. آنها میتوانند یک موجودی در بین این دو واژه باشند و بسته به شرایط و عواید، بر کفه ترازوی یکی از این دو جناح بنشینند و از فرصت پیش آمده نهایت استفاده را ببرند. حالا این روزها نان بعضیها در حمایت از دولتی است که با آن همه وعدههای اجرا نشده و از حرکت انداختن چرخ اقتصاد و سانتریفیوژها، خودش هم تاب و توان دفاع از کارنامه گل و بلبلش را ندارد.