دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۲:۲۷
کد مطلب : 65820

سرمايه سازي ـ سرمايه سوزي

مهدي رجبي: طي اين چند روز گذشته اتفاقات جالبي براي من رخ داد و سبب شد طي اين 4 روز گذشته از پايتخت خارج شوم و اول سري به جنوب ايران بزنم و بعد هم راهي شمال كشور شوم. در اين دو سفر دو نگاه متفاوت وجود داشت كه سبب شد يادداشت آخر امروز را به اين دو نگاه يا بهتر بگويم دو رخداد اختصاص دهم. اول ـ سرمايه سازي روز ـ خارجي ـ سد گتوند عليا براي انجام يك بازديد از يك پروژه، از اهواز عازم گتوند مي شويم تا از نزديك شاهد تلاش آدم هايي باشيم كه به شعار ما مي توانيم اعتقاد كامل دارند. آنچه پيش روي ما بود، اتفاقي بي نظير در صنعت سدسازي كشور لقب گرفته بود. بزرگ ترين سد خاكي كشور و شايد خاور‌ميانه با آن عظمت، صحنه‌اي بي نظير را مقابل چشمان ما به تصوير كشيده بود. وقتي حرف هاي مهندس پروژه را مي شنيديم، احساس غرور را مي شد در چهره تك تك همسفران مشاهد كرد. اينكه سدي با اين عظمت را دستان تواناي فرزندان اين سرزمين بنا نهاده باشد و ركوردي تاريخي را به نام خود ثبت كنند، باعث مي شد تا ما هم به همان اندازه احساس غرور كنيم. واقعيت آن است وقتي روي درياچه سد با قايق دور مي زديم، تمام وجودم را خوشحالي و سربلندي گرفته بود. خوشحالي از اينكه اين مملكت جوانان و متخصصاني دارد كه مي توانند براي نسل هاي آينده سرمايه سازي كنند و شايد ده ها سال ديگر نامي هم از آنان نباشد. اما اين سرمايه هاي بزرگ، مي مانند و به قول قديمي ها باقيات و الصالحاتي مي شوند در خور افرادي كه براي ساخت چنين سرمايه هايي عرق ريخته اند و شب روزشان را براي آن و در كنارش گذرانده اند. مي دانم شايد خيلي از افرادي كه تاكنون از نزديك يك سد را نديده باشند، تصوير درستي از صنعت سدسازي در ذهنشان نداشته باشند. شايد همه اين تصاوير شباهت چنداني به آنچه واقعيت دارد نداشته باشد. بد نيست اگر گذرمان افتاد، براي يكبار هم كه شده از كنار سدهايي نظير گتوند و كارون 3 عبور كنيد تا قدر اين سرمايه ها را بيشتر بدانيم. دوم ـ سرمايه سوزي روز ـ خارجي ـ سواحل درياي خزر به فاصله يك روز از جنوب ايران، راهي شمال كشور شدم. به هر حال آنچه از بچگي براي ما به عنوان نماد شمال كشورمان ثبت شده است، آبي زيباي درياي خزر است. كنار درياي خزر بر خلاف كنار كارون، حس خوبي نداشتم. دليلش را نمي دانيد؟ شرح مي دهم. فرض كنيد شما يك لباس بسيار زيبا و گران قيمت را در اختيار داريد. لباسي كه خيلي ها آرزوي داشتن آن را دارند. لباسي كه نمي شود برايش قيمت گذاشت. از اين لباس چگونه نگهداري مي كنيد؟ احتمالا دلتان نمي آيد حتي براي يك بار هم كه شده آن را به تن كنيد و در مراسمي از آن استفاده كنيد. دليل اين كار چيست؟ غير از اين است كه دوست نداريم آن لباس كه به نوعي يك سرمايه محسوب مي شود را از دست بدهيم و يا خدشه‌اي به آن وارد شود. حالا از فكر لباس بياييد بيرون. برويد كنار درياي خزر و به جاي آنكه به رنگ سبز ـ آبي دريا چشم بدوزيد و خط افق را دنبال كنيد، كنار پايتان را ببينيد و ساحل را به تماشا بنشينيد. چه چيزي جلب توجه مي كند؟ بيشتر از آنكه چشمتان سنگ هاي زيباي ساحلي يا صدف ها را ببيند، زباله هايي را بايد به تماشا بنشينيد كه ساحل زيباي دريا را به بدترين شكل ممكن تبديل به تصويري زشت و متعفن كرده اند. تصويري كه باعث مي شود همه علاقه تان به نشستن كنار ساحل را فراموش كنيد و رقبت نكنيد غروب آفتاب را روي دريا ببينيد. دلتان مي سوزد براي نان ها و غذاها و ميوه هايي كه به عنوان بركت از آنها ياد نمي شود و تبديل به آت و آشغال هايي شده اند كه دامن ساحل دريا را به آلودگي كشانده اند. همين چند وقت پيش بود كه در همين صفحه آخر و در يادداشت اين صفحه به قلم يكي از دوستان به وضع نامطلوب درياچه اروميه معترض بوديم. به اينكه مسئولين چاره انديشي نكرده اند و آنچه نبايد رخ دهد، در حال وقوع است. اما اشكال كار هميشه به مسئولين برنمي گردد. بعضي وقت ها ما به آنچه وظيفه مان است عمل نمي‌كنيم و هيچگاه احساس نمي كنيم اين منابع و سرمايه هاي خدادادي، اين جواهرات گرانقيمتي كه در گوشه گوشه كشورمان زينت بخش اين آب و خاك شده است، نياز به مراقبت دارد و هر شخص به عنوان يك شهروند اين وظيفه را دارد كه از آن به نحو مطلوب استفاده كند و از آن نگهداري كند. اصلا اگر قرار بر اين بود كه با چند نفر يك كار شراكتي راه بيندازيم،‌باز هم به بهانه اينكه آن شغل شراكتي است و سرمايه حاصل از آن هم شراكتي خواهد بود، دلمان مي آمد كه سرمايه ها را به باد دهيم و دلمان هم براي از دست رفتن آن نسوزد؟ قطعا جواب مثبت نخواهد بود. . پس چرا دلمان رضايت مي دهد كه سرمايه‌هايمان را به باد دهيم و به راحتي آنها را بسوزانيم؟
https://siasatrooz.ir/vdcawani.49nmu15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی