این پدیدهای معاصر است که دیرینه یک قرنی دارد زیرا زمانی که بریتانیای کبیر به نگرانیهای نقصان آن در آینده نزدیک پی برد و ذخایر معادن زغالسنگ را در مستعمرات خود بررسی کرد متوجه شد مسیر تحولات صنعتی در جهان بدون پشتوانههای محکم انرژی امکانپذیر نخواهد بود بخصوص اینکه باید از نوع سالم و ارزانقیمت آن باشد زیرا تخلیه این ماده حیاتی برای صنعت با مشکلات فراوانی ازجمله اعتصابات پیدرپی و زیادهخواهی اتحادیههای کارگری روبرو بود که هرروز سازی تازه برای دریافت سهم کوک میکردند، از این نظر همه توان بینالمللی خود را بر استفاده از انرژیهای نو ازجمله نفت متمرکز نمود که معادن غرب آسیا در کشورهای عربی و همچنین ایران بهترین و ارزانترین گزینهها بودند زیرا حاکمان، امیران و شیوخ مسلط بر آنها را میتوانستند با تأمین عیش و نوش به ثمن بخس راضی کنند و سرمایه ملتها را به غارت برند. اما نفت نیز همچون زغالسنگ چالشهای تازهای را با خود به همراه داشت زیرا روزبهروز قدرت جهانشمولی بریتانیا تحلیل میرفت و دیگر نمیتوانست از نیروهای رایگان و ارزانقیمت در هند انگلیس که هزینه روزانه هریک از آنها درنهایت یک کاسه عدس پخته گرم و تند بود بهرهمند شود تا از منافع انگلستان دفاع کنند بنابراین با پایان جنگ جهانی دوم و انجام جنایات اتمی آمریکا در هیروشیما و ناکازاکی مسلم شد که اورانیوم میتواند سوخت مناسب و کم دردارتری برای راهاندازی نیروگاههای برق که زیرساخت صنایع سنگین است، باشد. ازاینجهت متفقین برنده جنگ جهانی دوم این اتفاق را پس از شکست هیتلر و نشست فاجعهبار تهران به دامنه اقتصاد انتقال دادند تا آمریکا رهبری آنها را به عهده گرفته و ضمن تسلط بر منابع سوختهای فسیلی زمینه فناوری هرچه بیشتر بهمنظور استفاده از اورانیوم را فراهم و دانش آن را نیز به اروپا انتقال دهد، اگرچه در این میان کشورهای بزرگ دیگر ازجمله شوروی سابق و چین از غافله عقب نماندند تا پسازآن بعضی از کشورهای آسیایی و همچنین آمریکای جنوبی با استفاده از دانشمندان دوملیتی در این زمینه گامهایی بردارند و با این حساب امنیت انرژی جایگاه خود را در جدول محاسبات جهانی روزبهروز ارتقاء میداد تا اینکه ربع قرن پایانی بیستم را در انحصار گرفت و حرف اول را برای زدن به خود اختصاص داد. حالا علاوه بر زغالسنگ، نفت و میعانات آن، انرژی اتمی هم ضلع سوم این مثلث بود تا هدف نهایی غرب و شرق باشد که این اقدامات باعث شود ذخایر موجود نفت و گاز در کشورهای آسیایی بخصوص ساحل خلیجفارس بهسرعت و با ترفندهای سیاسی متعدد و مختلف تخلیه وافت پیدا کند و آمریکا صحرای نوادا را به مخازن زیرزمینی عظیم بهمنظور ذخیره این ماده حیاتی تبدیل نماید. ایران نیز تا سال ۱۳۵۷ از این غارت تأسفبار جدا نبود که میزان برداشتها در این زمان به رقم حیرتآور روزانه پنج میلیون بشکه میرسید که ازاینجهت مقام اول حراج سرمایهها را به خود اختصاص میداد اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی اولین گام مهم مهار این قمار پوچ بود که اگر آمار بهرهبرداری از گاز را که ارزانترین و بهترین نوع سوخت ازنظر کیفیت و کمیت و همچنین فاقد خطرات زیستمحیطی است در سال ۵۷ و امروز مقایسه کنیم با جهشی عظیم و حیرتآور روبرو خواهیم شد، زیرا به جرأت میتوان گفت ایران تنها کشوریست که بیش از نود درصد از جمعیت آن به سوخت گاز از طریق انشعاب دسترسی دارند و مصرف آن در زمستان امسال مرزهای استاندارد جهانی را شکسته است. اگرچه این اتفاق نشان مصرف بیرویهای بیش از ۲۵ درصد اسراف را با خود دارد اما دولتها را موظف میکند تا ضمن افزایش زیرساختهای تولید نگاهی هم به دیگر سوختهای موجود و ارزانقیمت بیندازد و در فکر برداشت آنها بهعنوان ذخیره باشد تا سالهای آینده را بدون نگرانی طی کند. با عنایت به اینکه این روند مصرف میتواند سال ۱۴۰۶ را به چالش نقصان و کمبود سوخت گاز تبدیل نماید که آن زمان چارهای جز واردات آن نخواهد بود و همین امر باعث میشود تا خرید یا تهاتر را با مشکلات و بایدها و نبایدها روبرو سازد و تولید انرژی برق را نیز به چالش بیندازد بنابراین چاره کار اینگونه به نظر میرسد تا متولیان و مسئولان از همین امروز به فکر بهرهبرداری صحیح و اصولی و علمی از ۲۵ درصد معادن موجود زغالسنگ داخلی باشند و همچنین شرکتهای دانشبنیان زیرمجموعه معاونت ریاست جمهوری نیز تلاش و توان خود را برای استفاده از انرژی فراوان و رایگان خورشید به کار بندند تا ضمن عدم برخورد با تنشها بتوانند بهمرورزمان از مصرف فسیلیها فاصله گرفته امنیت انرژی را تقویت نمایند
نویسنده: حسن روانشید