یورام عبدالله وِیلر (Yuram Abdullah Weiler)، نویسنده و روزنامه نگار امریکایی در گفت و گو با سیاست روز به بیان نظراتش درباره موضوعات روز، نظیر حادثه شارلی ابدو و تبعات آن، جنگ سرد جدید، مذاکرات هستهاي ایران و غرب و... پرداخته است. آقای ویلر که چند سالی است به دین مبین اسلام و مذهب تشیع گرویده، در نشریات مختلف نظیر گلوبال ریسرچ، کانتر کارنتس و پرستیوي مقاله مينویسد.
***
درباره کشتار پاریس، تاثیرات و مسائل پشتپرده چه نظری دارید؟
اولا باید تاکید کنم که کشتن افراد بیگناه، از هر ملیت، دین، مذهب و قومیتی که باشند، امری نفرتانگیز و لکه ننگی بر انسانیت ماست؛ چه این افراد ۱۷ فرانسوی باشند که در پاریس کشته شدند، چه ۱۲ عراقیِ کشته شده در «عباسیات» باشند، چه ۸ شیعهای که در راولپندی یا ۷ لبنانی که در طرابلس و ۴ افغانی که در عروسی در استان بلخ به قتل رسیدند؛ فرقی نمیکند. همانطور که آقای حسن روحانی، رئیسجمهور ایران گفته، خشونت و سبعیت بر ضد هر فرد از هر دین و نژادی که باشد محکوم است. ثانیا، دیدار نتانیاهو از سوپرمارکتی در پاریس که در آن چهار یهودی کشته شدند نشان ميدهد که سران رژیم اسرائیل دارند از این حادثه تراژیک به عنوان وسیلهاي رسانهاي به نفع برنامههاي خودشان سوءاستفاده ميکنند. نتانیاهو از یهودیان فرانسوی درخواست کرده که به «خانه بازگردید»؛ یعنی به اسرائيل! سوما، نتانیاهو بلافاصله «اسلام رادیکال» (افراطی) را مسئول حادثه شارلی ابدو معرفی کرده و آن طور هم که گفته شده، گروه موسوم به القاعده یمن مسئولیت این حمله را به عهده گرفتهاند. وزیر دفاع فرانسه هم از فرصت استفاده کرده و از استقرار ۱۰ هزار سرباز در سراسر فرانسه برای «تامین امنیت» خبر داده است. سیاستمداران دست راستی در امریکا نظیر لیندسی گراهام هم از این اتفاق تراژیک به عنوان فرصتی برای انتقاد از تصمیمات اوباما برای بستن زندان گوانتانامو و ممنوعیت شکنجه استفاده کرده است. حتی چهرههاي دموکراتی نظیر دایان فاینستاین هم دوباره موضوعاتی نظیر وجود سلولهای تروریستی درون خاک امریکا را پیش کشیدهاند.
مدتی پیش در کشتار فجیعی در مدرسهاي در پیشاور پاکستان، ۱۴۸ انسان که ۱۳۲ نفرشان کودک بودند کشته شدند و عجیب است که حجم غم و سوگواری که پس از آن حادثه در دنیا ایجاد شد، به هیچوجه قابل قیاس با آنچه پس از کشتار شارلي ابدو رخ داد نبود (یعنی شاید یک درصد آن هم نبود!) در حالی که حادثه پیشاور آنقدر فجیع و دردآور بود که حتی طالبان هم آن را محکوم کردند. البته برخی مقامات غربی اظهار تاسف ظاهری کردند و آن را محکوم نمودند، اما به هیچ عنوان حرکاتی نظیر درخواست برای اعلام عباراتی نظیر «من پیشاور هستم»، مثل آنچه برای تراژدی فرانسه مطرح ميشود (من شارلی هستم) انجام نشد.
برخی احتمال ميدهند که این حمله ساختگی باشد. نظر شما چیست؟
در هر صورت، چه این حمله تروریستی (حمله پاریس) ساختگی باشد و توسط سیا و امثالهم انجام شده باشد یا نه، آنچه واضح است اینکه قدرتهای غربی از این کشتار تاسف برانگیز برای افزایش ترس و وحشت بین شهروندانشان سود برده و بوسیله آن، افزایش اقدامات امنیتیشان را توجیه ميکنند و از این نوع حملات به عنوان وسیلهاي برای ترسیم چهرهاي شیطانی از اسلام و مسلمانان استفاده ميکنند.
آنچه انکارناپذیر است، تبعیضی است که غربیها بین انسانها روا ميدارند؛ بین مسلمان و غیرمسلمان، شرقی و غربی و سیاه و سفید. سوال بعدیام درباره همین موضوع است: اعتراضات سیاهان امریکا بر ضد تبعيضنژادی. نظر شما درباره این اعتراضات و ریشه آن و کلا رابطه فرهنگی - اجتماعی سفیدپوستان و سیاهپوستان امریکا چیست؟
به نظر من اعتراضات سیاهان امریکا کاملا موجه است و آنها حق دارند معترض باشند. اکنون، ۵۰ سال از امضای «قانون حقوق مدنی» توسط پرزیدنت لیندون جانسون (در سال ۱۹۶۴) ميگذرد ولی ما شاهدیم که سیاهپوستان ۲۱ برابر سفیدپوستان هدف گلوله پلیس امریکا قرار ميگیرند. از دید من، سیاهان امریکا در طول دویست سال اخیر به شکل طاقتفرسایی هر راه صلحآمیزی را که ممکن بود برای مبارزه با آپارتاید امریکایی آزمودند. کمیته مربوط به تبعیضنژادی سازمان ملل (CERD) هم اعلام کرده در ایالات متحده تبعیض مستمر نژادی و قومی در جریان است و تصریح کرده که واشنگتن به تعهداتی که طبق معاهده ضد تبعیضنژادی کمیته سازمان ملل متعهد به انجامش بوده، عمل نکرده است.
به طور متوسط، سالانه در امریکا ۹۶ پرونده قضایی با موضوع قتل یک فرد سیاهپوست توسط یک پلیس سفیدپوست تشکیل ميشود. سفیدپوستان علت این مسئله را درگیر بودن سیاهپوستان در اقدامات ضد اجتماعی و غیرقانونی ميدانند، در حالی که مسبب اصلی این وضعیت (گرایش نسبتا زیادتر سیاهان به خلافکاری)، خودِ سفیدپوستان هستند. مثلا، سیاهپوستهایی که در محلات فقیرنشین و پایین شهری زندگی ميکنند هستند، از آنجا که زیاد نمیتوانند روی حمایت پلیس به عنوان عنصری محافظتکننده حساب کنند، معمولا مجبورند برای محافظت شخصی اسلحه حمل کنند. تقریبا محال است که پلیس به آنها مجوز حمل سلاح بدهد در حالی که سفیدپوستان به راحتی ميتوانند مجوز حمل سلاح بگیرند، بنابراین، از نظر پلیس، یک سیاهپوست جوان که بخاطر محافظت از خود در مقابل دستههاي خلاف کار شهری، مجبور به حمل اسلحه است، خلاف کار محسوب ميشود.
واقعیت این است که ایالات متحده امریکا کشوری است که براساس فرهنگ تبعیضنژادی تشکیل شده است. اولین بردگان سیاهپوست در سال ۱۶۱۹ به امریکا آورده شدند و در منطقهاي به نام «جیمزتاون» که جزء مستعمرات انگلیس بود، فروخته ميشدند. توماس جفرسون (سومین رئیسجمهور امریکا (از ۱۸۰۱ تا ۱۸۰۹) در سال ۱۷۷۶، در اعلامیه استقلال امریکا جمله باشکوه «ما این را که همه انسانها مساوی خلق شدهاند را به عنوان یک حقیقت مسلم ميانگاریم» را نوشت، در حالی که خود یک بردهدار بود! بردهداری در قانون اساسی امریکا، ماده یک بخشهای دو و نه، دستکم تا سال ۱۸۰۸ به عنوان یک حق تصریح شده بود. تا سال ۱۸۶۰، یعنی اندکی پیش از آغاز جنگهای داخلی امریکا، حدود ۴ میلیون برده سیاهپوست در این کشور وجود داشت و در وضعیتی بسیار سخت مورد استثمار قرار ميگرفت؛ وضعیتی که توهینی بود به شان و مقام انسان... به هر حال، هماکنون پلیس همانطور که ساختار قدرت، که توسط سفیدپوستان شکل گرفته، ميخواهد اعتراضات سیاهان را سرکوب ميکند. از لباسها و اسلحههاي سنگین پلیسهایی که برای سرکوب این تظاهراتها ميروند بر میآید که آنها خود را برای مواجهه با یک وضعیت انقلابی آماده کردهاند؛ وضعیتی که در صورتی که تعداد معترضان زیاد و وضع بحرانی شود، احتمال شکل گرفتنش هست.
بهتر است کمی به جنگ سرد جدید بپردازیم... امریکا بر ابعاد حضور نظامیاش در اروپای شرقی افزوده و روسیه هم در دکترین نظامی جدیدش، ناتو را به عنوان دشمن شماره یک خود نام برده است. نظر شما درباره تقابل آینده روسیه و امریکا بر سر مسئله اوکراین چیست؟ آیا احتمال پیوستن اوکراین به ناتو وجود دارد و در صورتی که این اتفاق بیفتد، واکنش مسکو چه خواهد بود؟
دکترین نظامی مسکو نتیجه مستقیم سیاستهای تهاجمی امریکا در تقابل با روسیه و احاطه (نظامی) این کشور است. پس از آنکه شوروی در سال ۱۹۹۰ فروپاشید، امریکا تغییری در اهدافش مبنی بر زیر سلطه گرفتن روسیه ایجاد نکرد، مبادا دوباره تهدیدی کمونیستی از جانب مسکو متوجه واشنگتن شود. امریکا سالهاست که سیاست محاصره نظامی روسیه را ادامه داده و استراتژی کلیاش قطعه قطعه کردن شوروی سابق و تبدیل کردن این قطعات (جمهوریها) به متحدان غرب از طریق عضو کردن آنها در ناتو بوده است. اگر این جمهوریها به سمت مسکو گرایش داشته باشند، غرب انقلاب رنگی در آنها به راه مياندازد. این اتفاق در گرجستان و اوکراین افتاد. چیزی که من را نگران ميکند این است که تفکر مربوط به در جریان بودن جنگ سرد همچنان در اعماق اذهان دولت امریکا و خصوصا پنتاگون، که ۸۰ درصد بودجههاي امنیتی - اطلاعاتی امریکا در کنترلش است، وجود داشته باشد. این یعنی بودجههاي اطلاعاتی را ذهنیتهایی تعیین ميکنند که جنگ با روسیه را امری غیرقابل اجتناب ميدانند؛ و همچنان زرادخانه هستهاي امریکا را داریم که با وجودی که تعداد کلاهکهایش از زمان اوج جنگ سرد کمتر شده، همچنان از چنان قدرت تخریبی برخوردار است که ميتواند بشریت را بارها نابود کند.
مسکو با اظهار آمادگی برای انجام مذاکرات به منظور کاهش کلاهکهای هستهاي و اعلام آمادگی برای امضای توافقنامههاي خلع سلاح دوجانبه، رویکرد عاقلانهاي در برابر این نگاه پارانویید (بسیار بدبینانه) امریکا اتخاذ کرده، که البته از نظر روسیه، تاثیرش منفی بوده و صرفا باعث شده امریکا حلقه محاصره را تنگتر کند. بنابراین شکی نیست که ناتو، که پیمانی است تاریخ گذشته که باید همزمان با انحلال پیمان ورشو، منحل ميشد، در حال حاضر دشمن روسیه است. اگر اوکراین به ناتو بپیوندد، که به احتمال زیاد خواهد پیوست، روسیه هم بر سیاستهای کنونیاش که مبتنی است بر تحکیم مواضع دفاعیاش در مقابل اقدامات تهاجمی واشنگتن، ادامه خواهد داد.
مواضع چین را در این میان چگونه ارزیابی ميکنید؟
نقشی که چین در این میان بازی ميکند بسیار جالب است، زیرا همانطور که ميدانید درصد قابل توجهی از ذخائر مالی امریکا نزد چین است، که این یعنی پکن یک سلاح اقتصادی قوی در اختیار دارد که در موقع لزوم ميتواند از آن بهره برداری کند. اکنون که اقتصاد چین از اقتصاد امریکا جلو زده، چین هژمونی اقتصادی امریکا بر جهان را آشکارا به چالش کشیده است. با این همه، به نظر ميرسد در نظر مغزهایی که اکنون در پنتاگون در حال نقشه کشیدن هستند، چین به اندازه روسیه تهدید محسوب نمی شود. با این وجود، استراتژی «محور آسیا» (Asia Pivot) که توسط دولت اوباما اعلام شده، نشانی است آشکار از اینکه امریکا ميخواهد بر حضور نظامی اش در نزدیکی چین بیفزاید. امریکا اکنون از ژاپن تا افغانستان، پایگاه نظامی دارد، یعنی از شرق تا غرب چین، و این یعنی چین هم مثل روسیه، تحت محاصره نظامی امریکا قرار گرفته است.
از طرف دیگر، روسیه و چین روابط اقتصادی قوی و عظیمی دارند و تا وقتی که امریکا به رویکرد کنونیاش، یعنی شیوه تهاجمی در برخورد با این دو کشور ادامه دهد، این روابط اقتصادی قویتر و بیشتر ميشود، و به نظر من، با توجه به اینکه جمهوریخواهان کنگره امریکا را در اختیار گرفتهاند، امریکا هم بر شیوه تهاجمیاش خواهد افزود.
بهتر است کمی هم به آنچه در عراق و سوریه ميگذرد بپردازیم. همانطور که ميدانید داعش در یکی دو ماه اخیر شکستهای سنگینی متحمل شده است. به نظر شما ميتوان امیدوار بود که در آینده نزدیک، تروریسم داعش از عراق بیرون رانده شود؟ نقش همسایههاي عراق را در مبارزه با تروریسم یا ایجاد و احیای آن در این کشور چگونه ميبینید؟
داعش(ISIL) مخلوق امریکا، عربستان سعودی و قطر است و از طرف رژیم اسرائيل، ترکیه، اردن و برخی دیگر از کشورهای منطقه حمایت لجستیک ميشود. بنابراین، حمله و پیشروی داعش در عراق (در چند ماه پیش) به هیچ عنوان مسئله غیرقابل انتظار یا غافلگیرکنندهاي برای امریکا نبود، چرا که این کشور حداقل ۸ ماهواره جاسوسی بر فراز خلیج فارس دارد که ۲۴ ساعته تحولات میدانی منطقه را رصد ميکنند. امریکا در این مدت دستورات اسرائيل را درباره آینده عراق اجرا کرده و مراقب بوده تا عراق دیگر به کشوری واحد و قدرتمندي که بتواند تهدیدی علیه موجودیت اسرائيل به شمار آید، تبدیل نشود. این در مورد سوریه هم صدق ميکند. در حال حاضر نیروهای ارتش عراق و پیشمرگهای کرد و نیروهای داوطلب مردمی پیروزیهاي مهمی علیه داعش به دست آوردهاند، اما به نظر نمیرسد ائتلاف موسوم به ضد داعش به رهبری امریکا، تلاش نظامی جدی برای مقابله با تکفیری، که مخلوق خودشان (امریکاییها) هستند، انجام داده باشد. وضعیت داعش در عراق شبیه وضعیت طالبان در پاکستان است، از این نظر که هر دوی این نیروها (داعش و طالبان)، ارتشهای نیابتی (مزدور) افراطی هستند که توسط امریکا ساخته شدهاند. در صورتی ميتوان به پایان جنایات تکفیریها در عراق امیدوار بود که قدرتهای منطقهاي با ایران در جهت تقابل با حامیان شبهنظامیان افراطی متحد شوند، در حالی که متاسفانه عربستان سعودی همچنان به صدور ایدئولوژی خطرناک وهابیاش ادامه ميدهد و قطر و کویت و برخی از دیگر کشورها به حمایت مالی از افراطیون ادامه ميدهند. واشنگتن هم هنوز نفهمیده که نمیتوان از طریق نیروگیری و تجهیز و ساخت گروههای افراطی جدید با گروههای افراطی قدیمی جنگید؛ کاری که امریکا انجام ميدهد و تا وقتی که به این نوع اقدامات ادامه ميدهد، باید شاهد جنایاتی نظیر جنایات داعش و گروههای مشابه و کشتارهایی نظیر آنچه در مدرسهاي در پیشاور رخ داد، باشیم.
به عنوان آخرین سوال، دوست دارم نظرتان را درباره توافق اتمی ایران و غرب بدانم.
عربستان سعودی از این مذاکرات نگران است و ميترسد جایگاهش تضعیف شود و نفوذ منطقهاي ایران افزایش یابد. یکی از دلایل اقدام اخیر این کشور در پایین آوردن قیمت نفت به همین نگرانی مربوط است. اوباما اما نگران است که مبادا نتواند به توافق با ایران دست یابد، چرا که جمهوریخواهان که اکنون سنا و مجلس نمایندگان را در اختیار دارند، با توافق مخالفند. تازه، اگر امریکا توافقنامهاي با ایران درباره برنامه صلحآمیز هستهاي این کشور امضا کند، چه اطمینانی وجود دارد که امریکا به مفاد این توافق پایبند بماند؟ امریکا در سال ۱۹۸۱ هم بر سر بحران گروگانها با ایران توافق امضا کرد و قول داد که در اوضاع داخلی این کشور دخالت نکند، در حالی که تحریمهای امریکا بر ضد ایران به تنهایی مدرکی است دال بر اینکه که امریکا بر سر حرفش نماند.
مانی الوند