صبور بودن و یا واکنش سریع داشتن در قبال مسائل از مباحث مطرح در زندگی روزمره هر انسانی است. این رویه اما در عرصه سیاست به عنوان سیاستگذاری بعضا تغییر میشود که براساس آن برخی اقدامات از سوی دولتمردان در چارچوبی بلندمدت طراحی میشود و گاه در کوتاه مدت و البته با تمرکز و اقدام سریع.
نگاهی بر روند تحولات هفته های اخیر کشور نشان میدهد که تدوین چنین سیاستی الزام آور است و همت تمام ارکان نظام از جمله سران سه قوه را بیش از بیش میطلبد. در همین چارچوب دو محور اساسی در حوزه مسائل کشور مشاهده میشود. نخست وضعیت حاکم بر اقتصاد کشور است که تمام آمارها و شواهد از عدم مطلوبیت آن حکایت دارد و هر روز ابعاد جدیدی از چالش اقتصادی پیش روی جامعه قرار میگیرد؛ به ویژه اینکه بحران کرونا نیز به این شرایط دامن زده است که از پیامدهای آن را میتوان عدم اجرای خود قرنطینگی از سوی مردم به دلیل مشکلات اقتصادی و معیشتی دانست.
دوم آنکه آمریکاییها زنجیره ای از تحرکات ضدایرانی را به پا کرده اند. از تمدید تحریمها از جمله تحریمهای تسلیحاتی گرفته تا حکم دادگاه برای برداشت از پولهای بلوکه شدن ایران به بهانه غرامت حملات تروریستی، از گزارش ضدایرانی آژانس انرژی اتمی گرفته تا گزارش ادعایی دبیر کل سازمان ملل درباره نقش ایران در حلمه یمن به آرامکو، از گزارش ضدایرانی شورای حقوق بشر گرفته تا هوچی گری رسانه ای علیه توافق راهبری ایران و چین و در نهایت دهها طرح ضدایرانی که آمریکاییها در کنگره کاخ سفید علیه ایران اعمال کرده اند. البته جنگ رسانه ای آمریکایی ـ صهیونیستی که تلاش دارد تا مسائلی همچون انفجار گاز در شرق تهران و یا انفجار در سوله درحال ساخت نطنز را به قدرت آمریکا و صهیونیستها نسبت دهند را نیز باید به این موارد افزود. در باب این دو مساله یعنی وضعیت افسار گسیخته اقتصاد در کشور و دیگر اقدامات ضدایرانی آمریکا اگر نخواهیم به صراحت بگوییم که ارتباطی وجود دارد اما استمرار این روند میتواند به نتیجه ای ختم شود که خواست آمریکاییها باشد که پیش از آن با عنوان تابستان داغ از آن یاد میکردند.
رفتار آمریکا نشان میدهد که دولتمردان این کشور با محوریت ترامپ در حالی برای انتخابات آماده میشود که محور انتخابات به چالشهای اقتصادی و بحران نژادپرستی در این کشور معطوف شده است که آراء ترامپ را میتواند متزلزل تر سازد. رفتار آمریکاییها اکنون بر اصل ایجاد بحران امنیتی بیرونی برای انحراف افکار عمومی از داخل به خارج و حتی نمایش وضعیت جنگی استوار است تا شاید بتوانند آراء را در سبد ترامپ قرار دهند. تشدید اتهام زنیهای امنیتی به چین و روسیه و ادعای آمادگی برای مذاکره با کره شمالی را در این چارچوب میتوان دانست.
اما نگاه آمریکا به جمهوری اسلامی ترکیبی بر هر دو اصل تهدید نظامی بودن ایران و مذاکره استوار است و هر کدام از آنها که روی دهد برای آنان خوشایند قلمداد میشود. آمریکاییها به دنبال گرفتارسازی ایران در یک اشتباه محاسباتی هستند که یک سوی آن را تن دادن به مذاکره تشکیل میدهد و سوی دیگر آن اقدام نظامی علیه آنچه منافع آمریکا در منطقه نامیده میشوند.
جنگ رسانه ای برای برجسته سازی نقش آمریکا و صهیونیستها در حوادثی همچون پارچین و نطنز و حتی آتش سوزی در جنگهای ایران را میتواند در چارچوب عصبانی سازی و وادارسازی ایران به واکنش نظامی به آمریکا دانست. این سیاست در حالی از سوی آمریکا اجرا میشود که پیاده نظام آن در داخل کشور و در حالت خوش بینانه دلالان و سودجویان از شرایط اقتصادی و کرونایی با ایجاد یا دامن زدن به چالشهای اقتصادی کشور در بازار ارز و سکه و طلا گرفته تا بازار خودرو و سایر ابعاد اقتصادی، در کنار منفعت اقتصادی، کشور را به سمتی سوق میدهند که عملکردهای نظام در کلان و سه قوه در فرد از نظرها دور مانده و نوعی ناامیدی و دلسردی در میان مردم از بهبود شرایط ایجاد شود. اکنون در حالی ۴۰ روز از فعالیت مجلس یازدهم میگذرد که مطالبه مردم از مجلس که خود را انقلابی مینامد، اقدام در جهت مقابله با چالشهای اقتصادی است حال آنکه استمرار روند وضعیت تورمی و نابسامانیهای اقتصادی خطر دلسردی مردم از مجلس را به همراه دارد. دستگاه قضا مبارزه با مفاسد را به نحوه مطلوبی در پیش گرفته است در حالی که شرایط اقتصادی و استمرار دلالیها و رانتها میتواند کم رنگ شدن نور امید مبارزه با مفاسد توسط دستگاه قضایی را به همراه داشته باشد. قوه مجریه نیز در ماههای اخیر اقدامات قابل توجهی در حمایت از مردم در برابر چالشهای پیش آمده از بحران کرونا داشته است اما تورم افسار گسیخته در بخشهای مهمی همچون دلار و سکه، مسکن، خودرو و حتی مایحتاج روزانه مردم خطراتی هستند که در کمین امید مردم به اقدامات مثبت دولت که در عرصه اقتصاد کشور داشته است، نشسته اند. طراحان این سناریو برآنند تا در صورت توان یک ایران را با آشوب داخلی مواجه سازند و یا اینکه آن را با تصور خروج از چالشهای داخلی به اشتباه محاسباتی مذاکره و یا تقابل نظامی با آمریکا سوق دهند که در نهایت میتوان همان خواست ترامپ برای بهرهگیری از برگه ایران در انتخابات. با توجه به این مولفهها میتوان گفت که هماهنگی میان سه قوه در رفع چالشهای اقتصادی کشور امری ضروری و لازم الاجراست در حالی که صبر استراتژیک برای گرفتار نیامدن در بازی آمریکا مذاکره یا جنگ امری مهم است در حل مشکلات اقتصادی کشور بی صبری استراتژیک امری ضروری مینماید. بی صبری و رویکردی جهادی که در کنار تحقق مطالبات به حق مردم، خنثی سازی سناریوی دشمنان این سرزمین را به همراه دارد.
نویسنده: قاسم غفوری