امروز پدیدهای به نام ترامپ در آمریکا برسرکار آمده که با وجود همه تحلیلهایی که در مورد وی مطرح میشود به نظر میرسد هنوز کسی او و دلیل رفتارش را دقیق نفهمیده است. برداشت شما از این سلسه وقایع چیست؟
این طبیعت بشر است که از چیزی که نمیداند میترسد، آقای ترامپ هماکنون یک پدیده ناشناخته است که با الگوی رئیسجمهور بودن در آمریکا جور در نمیآید.
ترامپ با این حرفهای عجیب و غریب که میزند برای بعضیها ثابت کرده که نظمی در فکرش وجود ندارد و نه براساس یک استراتژی حساب شده بلکه بیشتر شبیه کارهایی است که ما در فارسی به آن اللهبختکی میگوییم عمل میکند.
آقای ترامپ در هیچ کدام از الگوهای ریاست جمهوری چند دهه اخیر که با آن آشنا هستیم نمیگنجد، او نه تیپ کِندی است و نه تیپ ریگان؛ ترامپ تقریبا از نظر فکری، احساسی، هویت اجتماعی و جامعه شناسی تنهاست. کسانی که شبیه او هستند هرگز نمیتوانند به این درجه برسند اما او چون سالهای زیادی را در تلویزیون شومن بوده و مسابقهای را برگزار میکرده چهره اجتماعی (public figure ) شده است.
هرچند ترامپ الگوی معمولی به شمار نمیآید ولی قطعا الگویی را برای بعدها برجای میگذارد و در آینده بچههای ما میگویند مگر ندیدی ترامپ چکار کرد. این آقا تحصیلات دانشگاهی و تربیت اجتماعی به معنای درست خود را هم ندارد و شرح حال خانوادگی او نشان میدهد یک فرد هزار فرقه است.
در شرایطی که کاپیتالیزمهای شناخته شده برنامه دارند و الگوی خاصی را پیگیری میکنند اما ترامپ حتی در مدیریت شرکتهایش هم الگوی خاص خودش را دارد و اکنون مکررا به آمریکاییها هم میگوید من شما را به همان شکل شرکتهایم اداره خواهم کرد. این آدم البته آنقدر درپیشبینی کردن اوضاع ضعیف است که دست به کار وحشتناکی مانند ممنوعیت اتباع ۷ کشور میزند و فکر نمیکند که کشورش دارای مدلی از دموکراسی است و دادگاهها مستقل و قوی هستند که میتوانند ظرف نیم ساعت همه برنامههایش را تعطیل کنند.
ترامپ هم در اقتصاد آدم موفقی است و هم توانسته در انتخابات ریاست جمهوری انتخاب شود و البته در موضوعی مانند رای اعتماد به کابینه که نیاز به رای نظام حاکمیتی آمریکا دارد هم صد درصد با او همراهی میشود. این نکته در تعارض بخشی از نظرات شما نیست؟
اینطور نیست. در مورد اینکه چطور آدمی که امپراتوری اقتصادی دارد موفق میشود رئیسجمهور شود؛ مساله این است که اولا نه فقط ما بلکه خود آمریکاییها هم او را کامل نمیشناسند، اما جسته و گریخته شنیدهایم که در کارهای گذشته جاهایی قانونشکنی کرده است. کسی که میتواند قانونشکنی کند روشن است که چطور توانسته این امپراتوری عظیم اقتصادی را درست کند؛ خدا میداند چه مقدار مالیات نداده تا اکنون مقداری از آن برملاء شود، به اینها زرنگی و نبوغ نمیگویند بلکه اینها فساد و دزدی است.
موضوع دیگر اینکه او یک شومن است، برنامهای را در تلویزیون اجرا میکرد که البته من اصلا دوستش نداشتم چون در این برنامهها در مقام بازیها دقیقا مثل هیتلر با دیکتاتوری محض عمل میکند ولی خیلیها در آمریکا این برنامه را دوست دارند.
پس این آدم از جهتی ناشناخته است و از جهت دیگر چهرهاش بسیار شناخته شده است و هرکسی که با چهره او سروکار داشته او را به عنوان انسان موفق قلمداد میکند، خود ترامپ هم بر سر همین موضوع سرمایهگذاری کرده و میگوید: "شما که دیدید من چقدر در اداره این امپراتوری موفق بودم اقتصاد آمریکا را هم میخواهم همینگونه اداره کنم".
در آمریکا هم مانند هر کشور دیگر طبقه رای دهنده طبقه متوسط جامعه است، طبقه متوسط هم اغلب ناراضی هستند، این رئیسجمهور را انتخاب میکنند بعد از دو سال ناراضی میشوند و میروند خلاف آن را انتخاب میکنند، حال این قضیه در آمریکا خیلی شدید است و شما در هر شرایطی در آنجا بلند شوید و حرف عدهای ناراضی را مطرح کنید دورتان جمع میشوند.
ترامپ هر تهمتی خواست به اوباما زد چون سیستم اینگونه است و اوباما هم که دورهاش تمام شده دیگر نیازی به حرف زدن ندارد؛ ترامپ به همین وسیله توانست توجه تمام نارضایتیها را به خود جلب کند و همین رمز رای آوردن اوست.
موضوع ریاست جمهوری ترامپ را میتوان با حمله به ایران مقایسه کرد، حمله به ایران خیلی راحت است اما بیرون رفتن از آن مشکل است، رای آوردن یک رئیسجمهور در آمریکا هم زیاد سخت نیست ولی اینکه محاکمه سیاسیاش نکنند و دار سیاسیاش نزنند مساله است.
امکان دارد ترامپ را دار هم بزنند؟!
نه بنده دارم سمبولیک حرف میزنم. اما همان دار زدن سمبولیک هم بستگی دارد که چه فجایعی از او برملا شود، البته منظور من این بود که مثل امروز نظام قضایی آمریکا مهمترین برنامههای ترامپ مانند ممنوعیت ورود ۷ کشور را رک و راست به دار میکشد.
همیشه گفتهام که مهم نیست رجزخوانیهای آقای ترامپ در چه حدی است بلکه مهم این است که ببینیم سیستم سیاسی در آمریکا اجازه واقعیت پیدا کردن این رجزخوانیها را میدهد یا نه؟ که من مطمئن هستم نمیدهد؛ اولین ضربه را بخش قضایی زد و اگر بخواهد خیره سری کند ادامه پیدا میکند و ممکن است به آخر دوره خودش هم نرسد و کنگره و سنا او را وسط کار استیضاح کنند.
جواب بخش دیگر سوال شما این است که سیستم حزبی از دو حزب مخالف هم تشکیل شده و همین مساله باعث میشود هر اندازه هم که این احزاب از فردی تنفر داشته باشند اما نتوانند تعهدات حزبی خود را فراموش کنند و همین باعث شنیده شدن صداهایی در کنگره و سنا برای حمایت از ترامپ میشود ولی اینها حمایتهای حزبی است و نه ویژه رئیسجمهوری که نمیداند چکاری دارد انجام میدهد.
در جریان انتخابات دیدید که خیلی از هم حزبیهای ترامپ او را ترد کردند ولی وقتی در مجلس نشسته و ترامپ هم رئیسجمهور است وظیفه حزبی خود را اجرا میکنند ولی از این جلوتر نمیروند و کسی در مورد او فداکاری نمیکند.
از طرف دیگر یکی از کارهای زشت آقای ترامپ این بود که در حالی که خودش از ترکیب چند مهاجر به وجود آمده برخوردهای زشتی را با مهاجرین انجام داد و این رفتار در کشوری که تمام ملت مهاجر هستند به شکل بسیار بسیار بنیادی برخورنده بود.
خیلی جالب است که در برخی از میتینگهای ضد ترامپ، یهودیان بازمانده از آدمکشیهای هیتلر و حزب نازی از مسلمانان دفاع میکردند و این خیلی برای ترامپ خطرناک است که قشری که در آمریکا به عنوان فرشته آسمانی شناخته میشوند با او مخالفت کنند؛ خانم یهودی را دیدم که میگفت شما دارید همان کاری را با مسلمانان میکنید که هیتلر با ما کرد.
این کارهای ترامپ به غیرتهای سنتی آمریکا برخورد و این از آن مواردی است که نشان میدهد ترامپ تجربه، دانش و زیرکی دارد ولی خام است و مسائل را در شکل خام خودش میبینید نه در شکل متفکرانه آن.
علت اقدام ترامپ در ممنوعیت ورود اتباع ۷ کشور به آمریکا چه بود؟
عوامفریبی؛ خودتان را جای ترامپ بگذارید، شما در سیستمی قرار است مدیر شوید که توسط صهیونیستها مدیریت میشود و آنها به خصوص در کنگره، سنا و شرکتهای بزرگ که مراکز اقتصادی بزرگ آمریکا هستند و آیپک سمبل آنها محسوب میشود نفوذ دارند.
از طرف دیگر اگر فکر میکنید ایدئولوژی پشتسر دستورات ترامپ است چنین چیزی وجود ندارد، این آقای بیشتر براساس استفاده از اهرم عوام فریبی موفق شد جلو بیاید و در زندگی دموکراتیک پیچیده آمریکا بسیاری از مردم عوامِ در سطح زود فریب خوردن هستند.
در دموکراسی شما براساس منافع ملی و شخصی قدم برمیدارید رای هم میدهید به دنبال این هستید که کدام حزب بیشتر جیب شما را تامین میکند، کاندیداها هم مهارتی دارند که نیاز عوام را مخاطب قرار دهند.
ترامپ روزی ده بار میگفت که من میخواهم آمریکا را دوباره بزرگ کنم؛ منظور من تائید کردن رفتار آنها نیست ولی آمریکا از نظر اقتصادی و نظامی بزرگ هست ولی باز ترامپ میگوید دوباره میخواهم بزرگش کنم یعنی در دوره قبل از من از بزرگی انداخته شد.
قبلیها با برنامه و ایدئولوژی پیش میرفتند اما ترامپ میگوید من این حرفا حالیم نیست، همان اول میزند همه چیز را خراب میکند بعد هم میگوید I WILL MAKE AMERICA GREAT AGAIN، من به شما قول میدهم که حدود ۸۰ درصد عوام آمریکایی عاشق این جمله شدند چون در دموکراسی معیار میزان رفاه شماست و بخصوص بعد از سقوط اقتصادی چند سال قبل در قسمت مسکن که نارضایتی زیادی از نظر اقتصادی ایجاد شد مردم میبینند کمی و کاستی دارند و خب آرزوی روزگار قبل از اوباما را میکنند.
همین مسائل باعث شد طبقهای که در آمریکا عوام نیستند هیچگونه موافقتی با او نشان ندهند بلکه آنهایی که مقداری بیشتر میدانند برای اولین بار در روز انتخاب یک رئیسجمهور در آمریکا، با جمعیت صدها هزار نفری بر علیه او تظاهرات کنند، اینها کسانی بودند که فریب نخوردند ولی در اقلیت بودند.
ترامپ هیچ برنامهای ندارد چون تابع هیچگونه ایدئولوژی نیست و همانگونه که خودش گفت میخواهد آمریکا را مانند کمپانیهایش اداره کند حال خدا میداند این کمپانیها را با چه حقهبازی به موفقیت رسانده.
برخی از دیپلماتهای سابق آمریکایی مطرح میکنند این تصور که اگر خانم کلینتون رئیسجمهور میشد اقداماتی غیر از اقدامات آقای ترامپ انجام میداد، صحیح نیست و حتی گفته شده اقدامات امروز آقای ترامپ در سند امنیت ملی آمریکا هم آمده است. ارزیابی شما از این مسئله چیست؟
ممکن است برخی از اقدامات ترامپ در اسناد آمریکا آمده باشد اما نه به این صورت که دستور بدهید ورود اتباع ۷ کشور ممنوع است. در سند امنیت ملی آمریکا آمده که سعی کنید از ورود تروریستها جلوگیری کنید حالا شما کجا مسلم کردهاید که اتباع این ۷ کشور تروریست هستند؟
از طرف دیگر خانم کلینتون ایدئولوژی دارد البته من فکر میکنم خانم کلینتون از جهاتی از ترامپ هم بدتر است چون ظاهرا آنقدر که کلینتون دستور بگیر اسرائیل است ترامپ نیست ولی خانم کلینتون ایدئولوژی دارد و ۸ سال زن رئیسجمهور، ۴ سال وزیر امورخارجه و ۳ الی ۴ سال در حال مبارزه برای ریاست جمهوری بوده، یک چنین فردی تجربهاش خیلی بیشتر از ترامپ است و خیلی بهتر میداند که دنیا را این شکلی نمیتوان اداره کرد.
هیچ کدام از کارهایی که ترامپ وعده یا دستور داد جزء الزامات زندگی آمریکایی نیست، یکی از آنها همین موضوع ممنوعیت ۷ کشور است که باعث شد فریاد کلیساها هم بالا برود.
شما فرض کن در یکی از این کشورها ۴ نفر تروریست بودهاند حالا آن بیگناهی که از دست تروریستها صدمه دیده برای چه باید زجر بکشد؟ عربستان سعودی میزند برجهای دو قلو را خراب میکند خسارت آن را چرا از ایران میگیرید؟
برخی مطرح میکنند تندیهای آقای ترامپ برعلیه ایران ممکن است منجر به جنگ با ما یا با کشورهای مرتبط با ما شود، اصولا از منظر داخلی ایالات متحده آمریکا در دوران آقای ترامپ توانایی چنین کاری وجود دارد؟ طرحی که قرار است در مجلس آمریکا تصویب شود و به رئیسجمهور اجازه حمله پیشگیرانه به ایران بدون نیاز به موافقت مجلس را میدهد چقدر واقعی است؟
ما از زمان جرج دبلیو بوش با این حرف آشنا هستیم و تا حالا هم کسی نتوانسته چیزی در این زمینهها تصویب کند چون مغایر اصول دموکراسی آمریکایی است که رئیسجمهور بدون اجازه پارلمان حمله نظامی پیشدستانه یا چیزی مثل این انجام دهد.
آقای ریگان در مبارزات انتخاباتی و پیش از اینکه رئیسجمهور شود به شوروی اعلام جنگ داده بود اما این آقا پیش از اینکه انتخاب شود به روسیه اعلام نوکری کرده است در مجموع همه اینها حرف مفت است، حمله به ایران با این مدل اقدام در آمریکا حرف مفت است. این سخنان وقتی به عمل در میآید که اصول و چارچوب سیستم حکومتی به طور منظم و با هم حرکت کنند و این اتفاق خیلی بعید به نظر میرسد.
من فکر نمیکنم حتی چنین زمینهای برای آغاز جنگ وجود داشته باشد؛ سن ما آنقدر هست که یادمان بیاید افکار عمومی آمریکا در مورد جنگ عراق با بوش چه کرد. ما یادمان نمیرود که آن طرز تفکر را بیچاره کردند و هنوز هم که هنوز است نفرین میکنند.
ممکن است یک رئیسجمهوری آنقدر همدست پیدا کند تا یک ماجراجویی راه بیندازد ولی نباید این را الگو قرار بدهیم بلکه باید نتیجه کار را دید، نتیجه کار این میشود که برادر سوم بوش که میخواست برای انتخابات بیاید مجبور شد به کلی انصراف دهد چون کلمه بوش در میان رای دهندگان ایالات متحده منفور شده بود.
من خیلی متاسف میشوم وقتی میبینم در ایران با یک وضع تاسفآور نسبت به مسائل برخورد کردیم و در دوره همین دولت یازدهم هم به این وضع تاسفآور دامن زده شد؛ وضع تاسفآور این است میگویند چیزی نگوئید چون جنگ میشود آقا مگر به این سادگی است که جنگ شروع شود؟ جنگ آمریکا با عراق را دیدیم که چه پدری از آمریکا در آورد، در مورد سوریه دیگر خودش هم نیامد جنگ کند به اسرائیل و پادوهای سعودی گفت شما بروید جلو، حالا در این شرایط میآید با ایران که خودشان میگویند بزرگترین، قویترین و ثروتمندترین کشور منطقه است بجنگد؟ همه میدانند در صورت وقوع این اتفاق آن جنگ ابدی خواهد شد و قاره آسیا، اروپا و آمریکا را به هم میریزد.
آقای حسن روحانی! به این سادگی نیست که جنگ شود اگر در گذشته هم به شما زور گفته شد تقصیر خود شما بود، شما اگر در آن برهه خاص از زمان هستهای تعلیق نمیکردید و به آن شکل به طرف مقابل پیام منتقل نمیشد که ما هم ضعیف هستیم آن وضعیت پیش نمیآمد کما اینکه وقتی احمدینژادی که شما قبولش ندارید آمد و در اولین کار تعلیق را شکست آمریکا که دید اینها مواضع خود را حفظ کردند گفت آیا میتوانیم مذاکره کنیم و با مذاکره موضوع را حل کنیم؟
شما در جنگ هیچ وقت نمیتوانید سنگرهای خودتان را ترک کنید، سنگر خود را در جنگ تحویل بدهید نابود میشوید، به همین دلیل است که سربازهای دلاور و میهنپرست در سنگر خود کشته میشوند ولی از آنجا کنار نمیروند اما امروز برخی نزدیکان دولت میگوید آقا سنگرها را ول کنید و در برویم.
جنگ جهانی دوم برای تمام طول تاریخ غربیها تجربه است که دیگر این رفتار را تکرار نکنند. شوخی با ایران هم تمام منطقه را به هم میریزد البته هر قدرتی درپیش برد امیالش از همه جور تهدیدها و ابزارها استفاده میکند و به قول آقای جرج بوش که آقای ترامپ هم تکرار میکند همه گزینهها را روی میز میگذارد، ما هم میگفتیم شما یکی از آنها را به ما نشان بدهید؛ دنیا اینگونه به صلح نرسیده که تکان بخورید جنگ شود.
آقای روحانی شما که در طول مذاکرات به خوبی در برابر این خواست آمریکاییها که برنامه موشکی ما جزء مذاکرات باشد مقاومت کردید حالا این حرفها چیست که شخصی که متهم به زیبایی کلام است راه افتاده و میگوید ما نباید موشک داشته باشیم، دیدم نتانیاهو هم این حرفها را دیده و دارد تکرار میکند.
آقایان میگویند بزرگترین مشکل ما در روابط خارجی تعدد مجراهای سیاست خارجی است اما به نظر من بیکفایتی دولتها در تنظیم المانهای مختلف که به شکل شورایی تنظیم شود مشکل است مثلا وقتی در مورد انرژی هستهای تصمیم میگیرید حتما مدیران هستهای باید مشارکت داشته باشند و وقتی هم در مورد دیگر موضوعات استراتژیک مانند موضوعات نظامی تصمیم میگیرید باید نظامیها هم با شما شریک باشند تا در لبنان شما یک چیزی نگوئید و نظامیها چیز دیگری بگویند؛ شکست از اینجاها حاصل میشود.
برخی سعی میکنند بگویند که نظامیها همراهی نمیکنند ولی اینها تفسیر شخصی اینهاست؛ البته من از هیچکدام طرفداری نمیکنم، بلکه هر دو را محکوم میکنم چون نه دیپلماتها و نه نظامیان این جامع نگری اقدام را نداشتهاند تا با هم هماهنگی ایجاد کنند. مگر میشود یک کشوری برود به جنگ کشورهای دیگر اما جنگ داخلی آن بدتر از جنگ خارجیاش باشد؟! دولتیها فقط نظامیها را محکوم میکنند که سیاست خارجی خود را دنبال کنند، شما چرا با آنها مشورت نمیکنید؟ شما چرا آنها را دعوت نمیکنید تا با هم بر سر یک میز تصمیم سیاسی و استراتژیکی بگیرید؟ برای اینکه شما نمیدانید سیاست خارجی عبارت از موازنه است و نه خواهش، تمنا، تساهل و تسامح.
شما باید با کشورهای مختلف به اندازه ظرفیت آن وضعیت موازنه ایجاد کنید، قبل انقلاب هم این کار میکردند؛ وقتی میپرسیدند چرا انقدر تانک میخرید؟ میگفتند بروید از صدام بپرسید چرا انقدر ضد تانک میخرد، شما نه تنها باید با دشمن و رقیبتان که حتی با دوستانتان هم قدم به قدم موازنه داشته باشید تا حرفتان را بخوانند؛ بعد دولت موقت آمد ارتش را تحت این عنوان مسخره که کشور ما دشمن خارجی ندارد مرخص کرد، میخواهم بدانم آیا صدام حسین را ندیدند؟
آقای رفسنجانی میگوید به من خبر دادند که بازرگان رفته پیش آقا که ما این بمب افکنها را باید به آمریکاییها پس بدهیم، من بر سرم زدم و بدو بدو رفتم پیش آقا گفتم اینها خل هستند، این هواپیماها مال ما هستند چرا به آمریکا پس بدهیم؟اگر میخواهید آنها را از کشور خارج کنید، بدهیم به ویتنام یا یک ملت گرسنه دیگر چرا به آمریکا بدهیم؟ اینکار را میخواستند بکنند چون آمریکاییها گفته بودند ما واهمه داریم تکنولوژی پیشرفته ما دست شوروی نیفتد. صدام حسین هم آنجا منتظر بود و وقتی که دید اینها خودشان به دست خود، خلع سلاح شدند گفت فرصت دیگر از این بهتر نمیشود و توازن موجود را از بین بردند.
موفقیت سیاست خارجی تماما موکل به ایجاد توازن است و باید کار کنند تا این توازن در جنبهها اقتصادی، دیپلماتیک، سیاسی، نظامی و غیره ایجاد شود، وقتی شما میخواهید سیاست خارجی را شکل دهید دیگر اینکه در شورای شما نظامیان و اقتصادانها حق ورود ندارد را نداریم.
بهترین راه برای مقابله با آقای ترامپ چیست؟
به نظرم باید برخی از اقدامات ماسنجیده تر از گذشته باشد. به هر حال ترامپ حالا رئیسجمهور آمریکاست و نباید با اقدامات نسنجیده برای مزخرفاتی که دارد میتراشد بهانه به دستش میدهیم.
من نمیگویم قصد و قرضی در کار است بلکه رفتارهای ما نتیجه این است که هیچگونه توازن و هماهنگی در کار نیست که کسی که میخواهد کاری بکند با مجموعه دیگری در نظام هماهنگ باشد.
یک کسی باید بپرسید آقای کمال خرازی شما رئیس چطور شورای هستید؟ شورای روابط خارجی راجع به چه صحبت میکند؟ این هماهنگیها باید در شورای روابط خارجی ایجاد شود.
برخی هم در وزارت خارجه هستند و منتظرند تاکسی حرفی هم بزند و آنها بگویند که این فرد مساله شخصی دارد، این یعنی خانه از پای بست ویران است. یک مقالهای دارم مینویسم مبنیبر اینکه آقای حسن روحانی تو را به خدا یک بار حرف ما را گوش بده، آنقدر هم بیسواد نیستیم.
در حالی که طرف مقابل میخواهد ما را بزند، شما دارید هم دیگر را تیکه وصله میکنید، فکر میکنید کار خوبی است که توپ را گردن نظامیها بیندازی و آنها هم مجبور شوند گردن شما بیندازند؟ در عالم سیاست هیچ کودکی اینگونه عمل نمیکند چون این شکست دادن خود است چه چیزی مانع میشود آقای رئیسجمهور یا فرماندهان نظامی کارهای برون مرزی را هماهنگ کنند؟ نباید همه ما به این درجه از رشد فکری برسیم که بدانیم همه نوکران یک کشور و یک مردم هستیم؟
من از نظر سیاسی کاملا بیطرف هستم ولی وقتی این تفسیرهای خودیها را میبینیم که میگویند آقای ظریف چکار کند نظامیها با او همکاری نمیکنند تعجب میکنم، آقا این ترحم بر ظریف نیست این قباحت است که آقای وزیر خارجه نمیتواند با نظامیها دو کلمه حرف حسابی بزند و البته بالعکس.
ما نیاز نداریم که ترامپ علیه ما اعلام جنگ کند بلکه خودمان بهترین وسایل را برای شکست خودمان داریم. اینها را هم که میگویم برای سرزنش نیست بلکه برای راهنمایی است که باید به کجاها برسیم و کجاها را اصلاح کنیم. همدیگر را متهم کردن و کی بود کی بود من نبودم هرگز ما را به جایی نخواهد رساند.
ترامپ اهل مذاکرهای است؟
ترامپ هم آنقدر شعور دارد که بخواهد برخی از مسائل را از طریق مذاکره حل کند و بعد هم وقتی مذاکره میشود مثل ایران نیست که وزیر امورخارجه هم مذاکرهکننده باشد، هم دیپلمات و هم امضاکننده و... ترامپ به اندازه کافی هنرمندانِ مذاکرهکننده دارد.
آن روزی که من فریاد میزدم این آقای ظریف تجربه ندارد به من میگفتند مگر آنهای دیگر تجربه دارند؟ نه تجربه ندارد ولی حداقل آقای جلیلی یک فشاری آورد ولی اینها آن را هم نداشتند، نکته بعدی هم اینکه چه کسی جلوگیری میکند که در مذاکره چند انسان متبحر هم ببرید آیا این کسر شأن شماست؟ این نشان میدهد شما با یکی از اصول اساسی قرن بیستم و بیست و یکم آشنا نیستید و آن هم مشورت است و البته در قرآن هم که "شاورهم فی الامر" آمده است. مسئولین فکر میکنند اگر مشورت کنند ثابت میشود که بلد نیستند در حالی که برعکس است.
قضیه رابطه ترامپ و پوتین چیست؟
زیاد جدیاش نگیرد اینها نمایش است، نمایشی است که الان برای هر دو طرف لذت بخش است پوتین دارد در روسیه میگوید دیدید من چه رئیسجمهوری هستم که رئیسجمهور آمریکا از من تعریف کرده، ترامپ هم از این طرف میگوید دیدید که من چه کردم که این روسهای دشمن ابدی هم با ما یکی شدند.
لذا به نظرم این وقایع نمایش است چون تا به حال مساله جدی پیش نیامده که این دو را مقابل هم قرار دهد و هر دو طرف هم سعی میکنند از جلو آمدن موضوعی مانند اوکراینکه آنها را در مقابل هم قرار بدهد خودداری کنند؛ فعلا مسالهای پیش نیامده ولی وقتی پیش آمد باید ببینیم که واقعیت بین آنها چیست.
در مطبوعات سوال میکردند آیا پوتین در مذاکره با ترامپ؛ ما را میفروشد؟ میگویم اگر آقای ترامپ در برابر پوتین برای ما ارزشی قائل است برای این است که پوتین ما را دارد و نفروخته و اگر بفروشد دیگر چیزی در دست ندارد که دوباره دنبالش بیایند ولی ما ایرانیها این کار را میکنیم، چپ و راست میگوئیم موشک بالستیک نداشته باشیم.
اگر گله و ناله میکنند و میخواهند که به ما آوانسی بدهند یا ما مذاکره کنند برای این است که این قدرت را داریم وقتی از دست بدهیم دیگر برای چه دنبال ما بیایند؟ دیدیم وقتی تمام انرژی هستهای و غنیسازی را دادیم ولمان کردند و خاطرشان جمع شد، اما وقتی آن را پس گرفتیم و قفل غنیسازی را شکستیم و ما این اهرم را دوباره به دست آوردیم گفتند بیا دوباره مذاکره کنیم.
شما نمیتوانید در صحنههای بینالمللی جنگ دیپلماتیک، ژئوپلتیک، سیاسی سنگرها خودتان را تحویل بدهید چون تساهل و تسامح دارید؛ تساهل و تسامح در روابط خارجی یعنی شکستپذیری تمام عیار و به همین دلیل من اسم این سیاست را خیانتکارانه گذاشتهام منتهی خیانت نیست چون از روی نفهمی است.
وقتی سیاست خارجی سالم باشد میتواند براساس توازنهای ژئوپلتیکی شکل بگیرد که اگر او دو تا موشک داشت شما سه تا داشته باشید، شما سه تا دارید او چهارتایش میکند، ما باید پنجتاش کنیم و همینطور مثل آمریکا و شوروی جلو میرویم تا بالاخره به اینجا میرسیم که میگوید بس است دیگر و موضوع تمام میشود، این معنای روابط خارجی است نه تسامح و تساهل.