یکی از مسائلی که به راحتی میتوان از آن به عنوان دستاورد برجام یاد کرد، مسئله تلاش غرب برای ایجاد دودستگی و آسیب در وحدت کشور است. مروری بر اتفاقاتی که بعد از این توافق افتاد و تلاش برای ایجاد دوگانههایی شبیه به جنگ – صلح نمود بارزی برای این موضوع بوده است.
برجام یکی از بزنگاههای مهمی است که درسهای بسیاری درخصوص مواجهات ملت ایران با پدیدههای ملی و بینالمللی را دارد. چه مذاکرات هسته ای، چه اتفاقات بعد از مذاکرات هستهای و چه در حین مذاکرات هستهای، عبرتهای بسیاری برای مردم ایران در پرتو این سند به وجود آمده است. یکی از این عبرتها پرهیز از دودستگی است. دودستگی یکی از مسائلی است که رهبر انقلاب بارها و بارها درخصوص آن به مسئولین هشدارهایی داده اند، تلاش برای ایجاد دوگانههای کذایی شبیه به دوگانههای جنگ – صلح، دوگانه حاکمیت – دولت و... از جمله مصادیقی بوده است که در راستای دودستگی توسط برخی نخبگان صورت گرفته است. تاریخ یک ملت سرشار از اتفاقاتی است که آن ملت از زوایای مختلف به آن مینگرد، اما ماندگارترین آن حوادث، آنهایی هستند که رویکرد به آنها با چند لایه عمیق تر از روزمرگی است. تحلیل لایههای عمیق کمک میکند که ارتباط بین حوادثی که به ظاهر بیارتباط با هم نیستند، مکشوف و منجر انباشت تجربه تاریخی آن ملت شود.
چون موضوع بحث ما در اینجا پیرامون هستهای است، در لایههای ابتدائی چنین به نظر میرسد که نگرانیها از مسئله هستهای ایران غرب را به این نتیجه رسانده بود که این موضوع را مختومه کرده و «صلح و امنیت را برای جهان» به ارمغان آورد. نگاهی به روزها، ماهها و سالهای سپری شده از اعلام توافق هستهای ایران و غرب موسوم به «برنامه جامع اقدام مشترک» و در یک برآورد از رویه غرب و به خصوص مقامات آمریکایی، برخی از لایههای پنهان اهداف غرب از مذاکره با ایران نیز بیشتر مشهود میشود. نگاهی عمیقتر به این مسئله نشاندهنده این است که غرب به رهبری آمریکا، برای مدیریت جمهوری اسلامی و مهار آن چند موضوع را مطمح نظر قرار داده است، «استقلال به عنوان یکی از شاخصهای انقلاب»، «تقویت شبکه حامیان غرب در ایران و ایجاد دودستگی با پیروزی بر انقلاب اسلامی»، «جلوگیری از نفوذ بینالمللی ایرن»، «جلوگیری از تبدیل شدن ایران به عنوان یک الگو» و... است که رهبر انقلاب صراحتا از آنها صحبت کردند.
رهبر انقلاب در دیدار چند سال پیش با کارگزاران نظام و پیش از رسیدن به توافق به برخی نکات اشاره کردند که با گذشت سالهای بیشتر از این توافق پی به برخی از سیاستهای آمریکا که پیشتر توسط ایشان هشدار داده بودند، میبریم، ایشان در بخشی از فرمایشات اشاره کردند «طرف مقابل ما، یعنی دولت کنونی و مدیریّت کنونی آمریکا، به این توافق احتیاج دارد؛ این هم یک طرف دیگر قضیّه است؛ اینها نیاز دارند به این؛ یک پیروزی بزرگی برای آنها محسوب میشود اگر بتوانند به آن مقصود خودشان در اینجا برسند. این در واقع پیروزی بر انقلاب اسلامی است؛ پیروزی بر ملّتی است که داعیهی استقلال دارد؛ پیروزی بر کشوری است که میتواند الگوی کشورهای دیگر باشد؛ دستگاه مدیریّت آمریکا به این [توافق] نیازمند است. همهی بگومگوها و چکوچانهها و بدعهدیها و تقلّبهایی که حضرات میکنند، بر محور این دو موضوع میچرخد.»
اما یکی از مهمترین اهداف غرب، که اتفاقا برنامه ریزی دقیقی برای عملی کردن آن در پس پرونده هستهای ایران نیز وجود داشته، ایجاد شکاف در کشور بین گروههای سیاسی مختلف و در لایه عمیق تر بین گروههای اجتماعی بوده است. مسئله هستهای به عنوان مسئلهای که نزدیک به ۱۲ سال بین ایران و غرب در سطوح مختلف رد و بدل شده است، و حالا که نزدیک به دو سال و نیم از عمر توافق حاصل از این مسئله میگذرد، برای غرب مستمسک بسیار قویای بود تا به واسطه آن مردم ایران را با حاکمیت از هم جدا کند. به نظر کارشناسان همین موضوع سبب شد تا رهبر معظم انقلاب یک سال را با نام همدلی و همزبانی نامگذاری کنند. گویا مشخص بود که جامعه ایرانی درگیر موضوعی خواهد شد که امکان ایجاد دودستگی در آن را فراهم خواهد کرد. و با توجه به احتمال امضای توافق بین ایران و E۳+۳ آن موضوع، نیز توافق هستهای بود.
یک سناریو و یک امید
سناریوی دودستگی در بین مسئولین و مردم و بین مردم با مردم و نهایتا بین مسئولین با مسئولین، سناریویی بوده است که غربیها شدیدا در تلاش بودهاند تا آن را در فضای توافق هستهای عملیاتی کنند. نگاهی به سیاستهای شفاهی و عملی آمریکاییها در روزهای بعد از توافق نشان میدهد که به شدت بر روی این «گزینه روی میز» خود به شدت تمرکز کرده اند. کنار هم قرار دادن این سیاستها نشان دهنده شبیه به پر کردن پازلهای یک معما است. برخی از این سیاستها عبارتند از:
۱- یکی از نمونههای این موضوع تلاش برای از بین بردن ماهیت مذاکرات فنی به سمت مذاکرات سیاسی و به عبارتی دیگر پیوند بین مسائل امنیتی با مسائل فنی بوده است. آمریکاییهای تلاش داشتند تا با تفسیرهای متناقض و برخی برزگنماییها، تفسیرهای متفاوتی از متن توافق ارائه دهند که این تفسیرها سبب ایجاد اختلافات در داخل کشور شود. و اتفاقا بندهایی که پیرامون مسائل امنیتی ایران هست مورد تفسیرهای متفاوت و شاز آنها قرار میگیرد و از منظر آنها چون نسبت به این موضوع در کشور حساسیت وجود دارد، لذا وحدت کشور آسیبپذیر شده و دودستگی ایجاد میشود.
یکی از این تفاسیر به رای موضوع ممنوعیت فعالیت ها، خرید و فروش موشکهای با قابلیتهای خاص است که مندرج در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت ملل متحد بوده. علیرغم اینکه متن قطعنامه کاملا روشن بوده و ایران را از انجام کار بر روی موشکهای بالستیک منع نکرده و مستقیما ذکر شده است که «از ایران خواسته میشود» که این اقدامات را انجام ندهد، اما آمریکاییها اصرار داشتهاند که بند مورد نظر را این گونه تفسیر به رای کنند که طبق این قطعنامه «ایران از هرگونه به اشتراکگذاری فنآوری موشکی، خرید فن آوری موشکی، تبادل فن آوری موشکی و کار بر روی موشکها منع شده است.» آمریکاییها به تعبیر وزیر خارجه وقت این کشور اصرار داشتند که تفسیر کنند که «ایران ذیل بند ۴۱ که تحت فصل ۷ منشور و الزامآور است نمیتواند این کار را انجام دهد و همان ادبیات (که در قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت که ایران را از فعالیتهای موشکی ممنوع میکرد)، را هم دارد.»
به نظر میرسد این تفسیر به رایهای مقامات آمریکایی، علی رغم تلاش برای راضی کردن تندروهای جنگ طلب این کشور و مجاب کردن مخالفین داخلی، هدفی فراتر از آن نیز دارد و آن تشکیک در فضای داخلی ایران نسبت به این توافق به عنوان «توافقی منافی با امنیت ملی کشور» است.
۲- موضوع دیگری که غرب به رهبری آمریکا شدیدا به دنبال آن بوده است، مسئله گره زدن موضوعات منطقهای و مسائل مربوط به محور مقاومت به توافق هستهای و تلاش برای ایجاد پیوندهای جدید به منظور مذاکرات جدید بوده است. غربیها و آمریکاییها به شدت علاقه مند بودهاند تا مسائل و ناامنیهای منطقهای غرب آسیا (که اتفاقا خود عامل به وجود آورنده آنها محسوب میشوند) را به عنوان یکی از پیوستهای این توافق قلمداد کرده و توافق را به مثابه «اخذ مجوزها و تضمینهای امنیتی ایران به آمریکا در قبال منطقه» نشان دهند.
این همان گزارههایی است که وزیر خارجه وقت انگلیس و وزیرخارجه وقت آمریکا در روزهای بعد از توافق نیز بسیار بر آن اصرار داشتهاند. وزیر خارجه وقت انگلیس فیلیپ هاموند در مصاحبه با شبکه سعودی الحدق طی اظهاراتی غیرمسئولانه اظهار داشت «الان نمیتوانم پیشبینی کنم که این اتفاق میافتد یا نه. روشن است که صداهایی در داخل ایران وجود دارد، اما ما امیدواریم که با بازگشت ایران به تعامل با جامعه بینالملل، با تبدیل شدن به بازیگری با نقش بیشتر در جامعه بینالملل، در این مسیر شاید رفتارش در منطقه را اصلاح کند، اما ما مبنا را بر اعتماد نمیگذاریم.» و وزیر خارجه وقت آمریکا جان کری نیز در کنفرانس خبری مشترک خود با وزیر خارجه وقت مصر قبل از سفر به منطقه خلیجفارس در بخشی از سخنان ضدایرانی خود اظهار داشت «ایران در فعالیتهای بیثباتکننده منطقه دست دارد»و بعد از اتمام جلسات با همتایان خود در حاشیه جنوبی خلیجفارس اظهار داشت «وزرای شرکت کننده در این نشست بر این نکته اتحاد نظر دارند، زمانی که توافق هستهای ایران اجرا شود به امنیت دراز مدت منطقه کمک میکند.»
این وارونه نمایی واقعیت توسط آمریکاییها در حالی صورت میگیرد که آنها بیشترین نقش را در ایجاد آشوب در منطقه بازی کرده اند. این در حالی است که بنا به گفته ناظران مسائل منطقه آمریکاییها هم عامل ایجاد ناامنیهای موجود در منطقه مثل تروریسم و جرایم سازمان یافته بینالمللی در منطقه محسوب میشوند و هم از تداوم آن سود جسته و سواری مجانی میکنند. نگاهی به اظهارات بسیاری از سران بازنشسته آمریکایی نشاندهنده این است که این گروههای تروریستی توسط این کشور در منطقه برای عملی کردن اهداف متنوع واشنگتن در منطقه از جمله مسابقه تسلیحاتی، فروش تسلیحات، برقراری امنیت اسرائیل و... راهاندازی شدهاند. به همین سبب رهبر انقلاب فرمودند «ملت ایران باید متحد باشد. از این قضایای هستهای و غیرهستهای و مانند اینها، دودستگی درست نشود که هر دسته یکجور بگویند - بالاخره یک کاری است دارد انجام میگیرد، مسئولانی دارد، دنبال میکنند؛ انشاءالله آنچه منافع ملی است تشخیص بدهند و دنبال آن باشند- بین مردم نباید دودستگی بهوجود بیاید.» رهبر انقلاب با علم به سیاستهای مورد نظر آمریکا در ادامه فرمودند «دشمن این را میخواهد. الان هم اگر کسی تعقیب کند این سخنپراکنیهای بیگانگان را، این رادیو تلویزیونها و این و بگاههایی که از طرف آنها دارد همینطور مرتب توسعه پیدا میکند و مرتب هم دارند مطلب میدهند، دنبال این هستند که بین مردم دودستگی ایجاد کنند؛ نگذارید دودستگی بشود؛ وحدت را حفظ کنید، با هم باشید.»(برهان)