سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه همواره خود را کانون تحولات اروپا معرفی کرده و تلاش داشته تا با برجستهسازی نقش خود در معادلات اروپا ضمن جلوگیری از ایجاد قدرتهای جدید در این منطقه نقش نماینده اروپای واحد در معادلات جهانی را ایفا کند این سیاست در حالی همچنان از سوی این کشورها دنبال میشود که در کنار چالشهای واحد نظیر چگونگی مقابله با ناامنیهای گسترده، گسست در انسجام اتحادیه اروپایی، رفتارهای یکجانبهگرایانه و بحرانساز آمریکا در روابط با اروپا و عرصه جهانی، رشد ملیگرایی و تفکرات تجزیه طلبانه نظیر آنچه در کاتالونیای اسپانیا روی میدهد و... در درون با چالشی به نام چگونگی حفظ حاکمیت و قدرت حاکمه مواجه هستند.
در فرانسه، ماکرون در حالی به عنوان جوانترین رئیسجمهوری این کشور توانست بر احزاب سنتی غلبه و قدرت را در دست گیرد که بعد از گذشت چند ماه از حضورش در کاخ الیزه این کشور صحنه تظاهرات گسترده مردمی علیه سیاستهای اقتصادی و سیاسی او شده است. ماکرون در اجرای وعدههای اقتصادی و برخی مطالبات اجتماعی مردم همچون مقابله با رفتارهای نژادپرستانه دستاوردی نداشته است که زمینهساز صفآرایی جریانهای سیاسی و مردم در برابر او شده است. در انگلیس ترزا میدر حالی توانست در انتخابات پارلمانی پیروز و قدرت را در حزب محافظهکار حفظ کند که از یکسو ناتوانی وی در حل بحران اقتصادی و استمرار طرحهای ریاضت اقتصادی اعتراضهای خیابانی و اعتصابهای سندیکاهای کارگری را به همراه داشته مساله برگزیت یا همان خروج انگلیس از اتحادیه اروپا نیز در حالی وی را در برابر مطالبات سنگین اتحادیه اروپا و مخالفتهای جریانهای سیاسی قرار داده که همحزبیهای او در حزب محافظهکار بقای حزبشان را در کنارهگیری ترزا میجستوجو میکنند. نخستوزیر انگلیس اکنون در کنار چالشهای اقتصادی و اروپایی برای بقا گزینه قربانی ساختن برخی از اعضای کابینه را ندارد که این رویه را درپیش گرفته که کاهش موقعیت اختیارات جانسون وزیر امور خارجه در این راستا انجام شده است.
اما در آلمان خانم مرکل صدر اعظم این کشور در حالی توانست بار دیگر در قالب حزب سوسیال مسیحی پیروزی در انتخابات پارلمانی را رقم زند که با خروج حزب سوسیال دمکرات و قرار گرفتن آن در جایگاه اپوزیسیون و کاهش کرسیهای حزبش در پارلمان او را وادار با ائتلافهای جدید حتی با جریانهای مخالف دیدگاهش نموده است در خواست وی برای اعتلاف با احزاب لیبرال دموکرات و سبزها (جریان ائتلاف جامائیکا) حاصل این نیازمندی است. وضعیت نابسامان مرکل زمانی آشکارتر میشود که وی برای جلب رضایت این اتحزاب مجبور به عقب نشینی در امور پناهجویان و گذر از سیاستهای اقتصادی و مهاجرتی گذشتهاش شده است.
در نهایت برای جمعبندی کلی از آنچه ذکر شد میتوان گفت که سه کشور آلمان، انگلیس و فرانسه که داعیهدار رهبری و هدایت اتحادیه اروپا هستند از درون دچار چالشها و نابسامانیهای سیاسیای شدهاند که میتواند بر نقش آفرینی آنها در اتحادیه اروپا تاثیر منفی داشته که از نتایج و پیامدهای آن افزایش مخالفتهای سایر اعضای اتحادیه اروپا با طرحهای اقتصادی و سیاسی آنان است.
نویسنده: فرامز اصغری