معرفی گزارش
شناسنامه گزارش
عنوان گزارش: واكاوي مفهومي كليد واژگان چند معنا در قانون اساسي: مدخل امت
مؤلف: حامد نيکونهاد
دفتر: مطالعات قانون و قانونگذاري
شماره مسلسل: ۱۳۹۵۰۰۱۵
تاريخ انتشار: ۰۵/۰۴/۱۳۹۵
تعداد صفحات: ۳۳ صفحه
ناشر: پژوهشکده شورای نگهبان
منبع: درگاه الکترونیک پژوهشکده شورای نگهبان
در مقدمه گزارش اینگونه آمده است: طیف جمعیتی دولت ها در نظامهای سیاسی امروزین، معمولاً با عنوان ملت یا مردم شناخته می شود. ملت، در رویکردی حقوقی و سیاسی آن گروه انسانی است که اعضای آن در اثر عوامل پیوند دهنده مادی و معنوی به یکدیگر وابسته شوند و نسبت به جماعت احساس تعلق کنند و سرنوشت خود را با سایر اعضا یکی بدانند. ملت نمایان گر بعد انسانی جامعه سیاسی و عنصر جمعیتی دولت های مدرن است و رابطه تنگاتنگی با مقوله تابعیت دارد. از این رو محور بحث در بعد جمعیتی در حقوق اساسی کنونی همانا ملت است. اما در ادبیات دینی و به ویژه در اندیشه سیاسی اسلامی برای اشاره به مجتمع اسلامی از اصطلاح ملت استفاده نشده است و با وجود کاربرد ملت در متون دینی به معنای دین و آیین، اما هیچ گاه برای اشاره به جامعه اسلامی، واژه ملت به کار نرفته است. در مقابل برای اشاره به مسلمانان، یعنی باورمندان به دین اسلام، به عنوان اعضای تشکیل دهنده جامعه اسلامی، واژه امت جعل شده است. بدین ترتیب یکی از کلید واژگان پرکاربرد در اندیشه سیاسی اسلامی دانش واژه امت است. این دانشواژه به صورت پرشماری در منابع دینی همچون قرآن کریم و روایات رسیده از پیشوایان معصوم سلام الله علیهم اجمعین به کار رفته است و در حوزه اندیشه سیاسی در کنار مفهوم امامت مطرح شده است. پرسش مهمی که مطرح است آنکه مفهوم این واژه در قانون اساسی چه نسبتی با معنای آن در اندیشه اسلامی دارد و امت شامل چه طیف از گروه های انسانی در جامعه میشود؟ آیا امت در همه کاربردها منطبق بر همان معنای مألوف در اندیشه دینی است یا در بر دارنده معنای متمایزی است؟ اهمیتِ یافتن پاسخ واضح به این پرسش ها، روشن به نظر می رسد. علاوه بر اهمیتی که دانستن کلید واژگان قانون اساسی به طور کلی دارند، شناخت صحیح این دانش واژه تأثیر مستقیمی در شناخت جامعه سیاسی زیربنای حقوق اساسی ایران دارد؛ چرا که حقوق اساسی بر مدار جامعه سیاسی می چرخد و اساساً در بستر جامعه سیاسی، حقوق اساسی شکل می گیرد و حقوق اساسی درصدد تمشیت جامعه سیاسی با اصول حقوقی است. از این رو باید جامعه سیاسی را شناخت تا بتوان حقوق اساسی متناظر با آن و مؤلفه های آن را به خوبی شناخت و ارزیابی نمود. البته توجه به این نکته ضروری است که موضوع این نوشتار با توجه به پرسش محوری آن، تبیین نسبت میان امت و ملت در قانون اساسی و یا اندیشه اسلامی و چالش های پیش روی آن نیست؛ بلکه مراد، واکاوی مفهوم و طیف امت است. در حقیقت گزینش معنای مناسب برای این واژه در منظومه حقوق اساسی ایران به جد مؤثر است. فهم صحیح از نظم حقوق اساسی جمهوری اسلامی در گروه درک صحیح مؤلفه های جامعه سیاسی است و این خود، در گرو شناخت دقیق مفهوم امت است. تتبع نگارنده حاکی از آن است که در مورد گستره و مفهوم کلید واژه امت در حقوق اساسی ایران بحث جداگانه ای صورت نگرفته است؛ اگرچه در ادبیات دینی و آرای اندیشمندان اسلامی در این خصوص بحث شده است که در قسمت نخست نوشتار، با بیانی متفاوت به طرح و بررسی آنها پرداخته می شود. ناگزیر در این راستا به شیوه توصیفی و تحلیلی، نخست با کاوش در منابع اصیل دینی مفهوم امت و طیف آن، آنگونه که در منابع یادشده بازتاب یافته، بازشناسی می شود. سپس با کنکاش در قانون اساسی و سایر منابع حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران سعی می شود معنای دقیقی برای واژه امت ارائه گردد تا از این رهگذر، روشن شود چه نسبتی میان کاربرد این واژه در قانون اساسی و متون اسلامی قابل تصویر است و آیا مفهوم امت با همان درونمایه مأنوس و مألوف اسلامی خود وارد ادبیات قانون اساسی شده است و یا آنکه کاربردهای متفاوتی داشته است. عناصر تشکیل دهنده امت امت با چند شاخص و معیار از مفاهیم نزدیک و رقیب همچون قوم و ملت تمییز داده می شود.
۱- امت، گروهی از مردم و آن جامعه ای هستند که به واسطه پیوندهای اعتقادی در کنار یکدیگر قرار دارند و سایر علقه های اجتماعی همچون خویشاوندی، منافع مادی و وحدت جغرافیا در این پیوند بی تأثیر است.
۲- قوام امت به عقیده مشترک است و آن عبارت است از باور به مکتب جاودان و حیات بخش اسلام متبلور شده در منابع شریعت، که تأمین کننده همزمان سعادت دنیا و آخرت و تضمین کننده منافع مادی و معنوی فرد و جامعه انسانی است. باورمندان به این مکتب، هویت تاریخی مشترکی را رقم زده و جامعه ای فراتاریخی و فرا سرزمینی را تشکیل می دهند.
۳- بنیان رابطه آحاد امت با یکدیگر مبتنی بر پیوند برادری و وحدت سرنوشت است و آموزه های متعدد اسلامی همچون نماز عید، جمعه و جماعات، حج و زکات و امر به معروف و نهی از منکر و توصیه های اکید به تعاون و مواسات بر لزوم تحکیم این روابط تأکید می ورزد. امت جامعه ای ایمانی است که به سوی الله و اهداف الهی در حرکت است. البته امت، با توجه به مبانی جهان شمول اعتقادی خود اهداف خود را منحصر به رستگاری مومنان نکرده بلکه تلاش می کند تا کل بشریت راه سعادت را بیابد و بپیماید. امامت، رکن تکوین امت و شرط لازم برای تحقق امت است. امامت، محور امت و امام جوشیده از بطن امت است و در عمل و التزام به مکتب، فرد اعلای امت است. بدون امام، امت ناتمام است. لذا اطاعت سیاسی از امام یکی از عناصر تشکیل دهنده امت است. در حقیقت، امت حقیقی بر محور امام محقق می شود و تا امت به معنای عام که واجد سه مشخصه پیشین هستند، بر مدار اطاعت از امام نظام و سامان نیابند، امت حقیقی شکل نگرفته است. جامعه اسلامى اصالتاً از افرادى به وجود مى آید که با اختیار و انتخاب خود اسلام را پذیرفته باشند و مخصوصاً ملتزم به قوانین اجتماعى و قضایى و سیاسى آن باشند و سرزمینى که چنین جامعه اى در آن زندگى مىکنند کشور اسلامى و دارالاسلام نامیده مى شود ولى در مرتبه بعد، بعضى از غیرمسلمانان با عقد قرارداد خاصى مى توانند تابعیت کشور اسلامى را بپذیرند و در کنار مسلمانان زندگى امن و مسالمت آمیزى داشته باشند. البته، همان طور که همه افراد مقیم در دارالاسلام، لزوماً مسلمان نیستند، همه آحاد امت ضرورتاً در دارالاسلام یا سرزمین های اسلامی، حضور ندارند. در درون محدوده سرزمین های اسلامی، علاوه بر مسلمانان که عناصر اصلی تشکیل دهنده جامعه هستند، افراد دیگری با عقاید متفاوت با مسلمانان زیست میکنند و یا اقامت دارند. مسلمانان به عنوان طیف اصلی و عمده جامعه اسلامی، جمعیتى هستند که رابطه اخوت اسلامى میان آنها برقرار است و در صلح کامل به سر مى برند و تفرقه در میان شان نامشروع بوده و همگى معتقد به آئین اسلام مى باشند. گروه هایی از جمعیت انسانی نیز هستند که پس از گرویدن به اسلام، همچنان در میان کفار به زندگى خود ادامه مى دهند و از سرزمین هاى آنان بیرون نمى آیند. قرآن از این گروه به مستضعفین تعبیر مى کند. نظر به پبوند عقیدتی این عده با مسلمانان، این افراد نیز در شمار امت اسلامی قرار می گیرند. دسته دیگر که در زمره امت اسلامی قرار دارند، باغیان یا اهل بغی هستند؛ یعنی افراد و یا گروهى از مسلمین که علیه امام و حکومت اسلامى شورش مى کنند و درصدد برانداختن نظام اسلامى برمى آیند. هرچند باغى در باطن در زمره کفار است، لیکن برحسب ظاهر، احکام جارى بر مسلمانان، مانند جواز خوردن ذبیحه ایشان، ازدواج با آنان، حرمت اموال و ناموس شان، بر او جارى است. اما مرتدان (ملی و فطری) یعنی کسانى که از اسلام خارج شده و کفر اختیار نموده اند، اگرچه به اختیار و انتخاب خود از شمار امت اسلامی بیرون می روند، ولی همچنان جزء اتباع دولت اسلامی باقی می مانند. در حقیقت این عده به دلیل انقطاع پیوند اعتقادی، از جرگه مسلمانان خارج می شوند ولی در صورتی که در قلمرو دولت اسلامی ساکن باشند، در شمار تابعان آن قرار خواهند داشت. نکته مهم در خصوص رابطه میان حاکمیت و جمعیت آن است که میان امت اسلامی و دولت اسلامی به لحاظ مفهومی و وجود خارجی تفاوت وجود دارد. آنچه کاملاً جنبه فرامرزی و فرا سرزمینی و حتی فرا تاریخی دارد، مفهوم امت اسلامی است و نه مفهوم دولت اسلامی؛ چرا که دولت اسلامی خواه ناخواه محدود به قلمرو جغرافیایی خاصی به نام دارالاسلام می باشد. لذا کفار (اهل کتاب و غیر آن) و مستأمن ها در صورت سکونت و حضور در قلمرو دارالاسلام، اگرچه در شمار اعضای امت قرار نمی گیرند اما، تحت شرایطی، جزء اتباع دولت اسلامی، که در دارالاسلام تشکیل شده، خواهند بود. نکته مهم توجه به تفکیک میان عضویت در امت اسلامی و عضویت در جامعه اسلامی و در پی آن تابع دولت اسلامی بودن است. عضویت در امت اسلامی در گرو اعتقاد به اسلام و ایجاد علقه ایمانی میان اعضای آن است و عناصر غیرملتزم به مبانی ایمانی در شمار امت قرار نمی گیرند. اما عضویت در جامعه اسلامی، هم در فرض اشتراک عقیدتی یا ایمان و هم در صورت انعقاد پیمان امکان پذیر است. تودههای امت اسلامی به صرف ایمان تابع دولت اسلامی می شوند و اهل کتاب با انعقاد قرارداد ذمه به تابعیت دولت اسلامی درآمده و عضوی از جامعه سیاسی اسلام می گردند. البته سنگ بنای دولت اسلامی بر سازماندهی سیاسی امت مسلمان است که اتباع اصلی و شهروندان دولت اسلامی محسوب می شوند. اما جمعیت جامعه اسلامی منحصر به مسلمانان نیست و شامل اتباع