امريكا در حالي حملات هوايي به سوريه را به بهانه مقابله با داعش ادامه مي دهد كه ژنرال دمپسي رئيس ستاد مشترك آمريكا مي گويد آمريكا اقدام به پياده كردن نيروي نظامي در عراق و سوريه نخواهد كرد بلكه از ارتشهاي عربي براي تحقق اين امر بهره خواهد گرفت. وي تاكيد ميكند كه كشورهاي عربي بايد در جنگ نظامي با داعش حضور فعال داشته باشند و نيروهاي خود را به كار گيرند. اين ادعا در حالي مطرح است كه يك سوال اساسي مطرح ميشود و آن اينكه منظور آمريكا از ارتش عربي كدام ارتش است؟ اگر كشورهاي عربي واقعا داراي ارتشي توانمند و متناسب با ادعاي دمپسي باشند اين سوال مطرح است كه چرا اين ارتش تاكنون در برابر دشمن اول جهان عرب يعني رژيم صهيونيستي قرار نگرفته است و اگر چنان كه سران عرب ادعا ميكنند توان مقابله با رژيم صهيونيستي را ندارد پس مسلما توان مقابله با داعش را نيز ندارند پس ادعاي حضور گسترده آنها در مبارزه با گروههاي تروريستي در سوريه و عراق ادعايي واهي و فريبكارانه است. حال اين سوال مطرح است كه هدف آمريكا از طرح استفاده از نيروهاي عربي چيست و چه آيندهاي را در نظر دارد؟
چنانكه ذكر شد ارتشهاي عربي با چالشهاي بسياري مواجه هستند در حالي كه اين كشورها خريد هاي تسليحاتي كلاني داشتهاند. آمريكاييها با ادعاي حضور ارتشهاي عربي در مبارزه با داعش از يك سو مستشاران خود را در قالب آموزش ارتشهاي عربي به اين كشورها گسيل ميدارند تا نبض ارتشها همچنان در دستان آمريكا باشد و از سوي ديگر با آوردن اعراب به ميدان جنگ تسليحات آنها را مورد استفاده قرار داده تا هم امنيت رژيم صهيونيستي تامين گردد و هم فروش تسليحات جديد به اين كشورها را اجرايي سازند.
نكته ديگر آنكه آمريكا در جنگ افغانستان و عراق هزينههاي انساني بسياري پرداخت. آمريكاييها با تجربه از آن جنگ ها برآنند تا هزينههاي انساني و مالي جنگهاي جديد را بر دوش كشورهاي منطقه اندازند لذا خود در مقام فرماندهي قرار گرفته از ارتشهاي عربي براي صفوف اول جنگ استفاده ميكنند. در اصل آنها سپر انساني ارتش امريكا مي شوند نه مدافع امنيت كشورهايشان.
نكته بسيار مهم آنكه غربيها برآنند تا ابعاد جديدي از جنگ درون جهان اسلام را اجرايي سازند. آنها در حالي از عدم تمايل به جنگ با اسلام سخن ميگويند كه در عمل سياست كشتار مسلمان به دست مسلمان را اجرا مي كنند در حالي كه ورود ارتشهاي عربي به كارزار سوريه ابعاد جديدي از شكاف ميان جهان اسلام را ايجاد مينمايد كه نتيجه آن همان پروژه اسلام ستيزي كشورهاي غربي است در حالي كه در ظاهر غرب ادعاي لزوم وحدت جهان اسلام را سر ميدهد.
نكته آنكه ورود ارتش عربي به مسئله سوريه همان طرح اسلام ستيزي غرب است. غرب با حملات هوايي، تخريب چهره اسلام در جهان به عنوان عامل بحرانهاي اخير، تقويت و هدايت هدفدار تروريسم و اكنون با ارتش عربي به دنبال اسلام ستيزي است. تاكيد شود ارتش عربي با ورود به سوريه عملا جنگ ميان جهان اسلام را رقم خواهد. تاكيد آمريكا بر مقابله با نظام اسد و خارج ساختن نيروهاي مقاومت از سوريه نشان ميدهد كه هدف آمريكا داعش نيست بلكه مقاومت است و ورود ارتش عربي به اين مقوله يعني گرفتار شدن در بازي آمريكا براي جنگ دروني جهان اسلام.
در اصل ميتوان گفت كه پس از داعش اكنون آمريكا از مولفه ارتشهاي عربي براي ايجاد تقابل داخلي در جهان اسلام بهره ميگيرد تا هم منافع خود را تامين كند و هم امنيت رژيم صهيونيستي . طراحي آمريكا آن است كه با درگيري ساختن تمام ارتشهاي منطقه در سوريه در قالب موافق و مخالف طرحهاي آمريكا فرسايش دروني جهان اسلام را رقم زند در حالي كه خالي ساختن ذخاير تسليحاتي كشورهاي اسلامي و ايجاد حوزه امنيت براي صهيونيستها اساس آن را تشكيل ميدهد. آمريكا كه در جنگ غزه نتوانست اهداف صهيونيستها تامين نمايد اكنون با گرفتار سازي جهان اسلام در تقابل دروني و فرسايشي در سوريه به دنبال تحقق اين طرح است. آمريكاييها دو اصل را همزمان اجرا ميكنند از يك سو با تضعيف ارتشهاي اسلامي امنيت و اشغالگري گستردهتر را به صهيونيستها هديه ميكنند و از سوي ديگر دور جديد فروش تسليحات به كشورهاي عربي را آغاز و ذخاير مالي آن را غارت ميكند در حالي كه بخشي از اين ذخاير را نيز به نام هزينههاي جنگ از آنها گرفته است. البته اين فروش تسليحات با اعزام مستشاران نظامي آمريكايي همراه خواهد بود تا تنها مصرف كننده اين سلاحها آمريكا باشد. به عبارتي ديگر آمريكا تلاش دارد تا بازي چند جانبهاي را به راه اندازد كه تنها برنده آن آمريكا باشد و ساير كشورها صرفا به عنوان ابزار اجرا كننده طرحهاي اين كشور هستند.
جان كلام آنكه حضور ارتشهاي عربي در سوريه فاز جديد اسلام ستيزي آمريكا است كه با ادعاي مسئوليت دهي به كشورهاي عربي و ارتقاي جايگاه منطقهاي آنها در تامين امنيت صورت ميگيرد. فريبي كه گرفتار شدن كشورهاي عربي در آن نه تنها ساير كشورهاي اسلامي بلكه دامن اين كشورها را نيز خواهد گرفت چرا كه هدف غرب نابودي تمام اسلام است و در اين راه متحد و غير متحد نميشناسد.
نكته مهم آنكه آمريكا مي خواهد مطالبهاي جهاني براي دخالت خود در سوريه ايجاد كند تا چند هدف اجرا شود. نخست آنكه با كمترين هزينه بيشترين دستاورد يا همان باج گيري را داشته باشد. خود را به عنوان ناجي بشريت معرفي نمايد چنانكه اوباما بارها از جمله در وست پونت گفته است: اين آمريكا است كه جهان را نجات مي دهد. وقتي سيل و زلزله و يا بحران انساني ميايد همه چشم به آمريكا دارند. وي مثال سيل فيليپين را ميزند. آمريكا در قبال سوريه نيز اين كار را انجام ميدهد در حالي كه ابتدا آتش را گسترده مي افروزد كه كسي توان جمع كردن آن را نداشته باشد بعد به عنوان ناجي وارد شده و ضمن چهره يك قهرمان و البته تحقير منطقه امتيازات خود را كسب ميكند. اين رويكرد براي آمريكا در آستانه انتخابات بسيار مهم است. منطقه اكنون قرباني جاه طلبيهاي سران آمريكا در عرصه داخلي و جهاني شده در حالي كه برخي از كشورهاي منطقه نيز با تصور رسيدن به منافع در اين امر مشاركت ميكنند.