تربيت يکی ا ز خطيرترين پديده های انسانی – اجتماعی است. اين پديده از سه وجه برخوردار است .از يک سو تربيت متضمن اصول و الگوهايی است که ازشکل پذيری بايسته آدمی زاد سخن می دهد؛ ازطرف ديگرتربيت به مکانيسم ها و فرايندهايی اشاره دارد که طبق آنها می توان ارزش های انسانی_اجتماعی را در درون آدمي نهادينه کرد ودرآخر تربيت مبين نتيجه و تجلي آثار اين نهادينگي درشخصيت آدميان مینمايد.
تربيت به هرمضمون اما از شرايط ساختی روزگار و تاريخ حاکم برجامعه تاثير می پذيرد. مثلا درعصرالهياتی،اصول ماورائی وآموزه های وحيانی هستند که به عنوان ملاک تربيت در نظرگرفته میشوند. از سوی ديگر در دوره ی حاکميت چشم اندازهای فلسفی،علل وعوامل موثربرکمال آدمی به عنوان اشرف مخلوقات مد نظرقرارگرفته و ترويج می شود. همچنين درعصرعلم گرايی به تربيت بنا به اصولی در نظر گرفته می شودکه از تعاملات و ميثاق های اجتماعی مايه گرفته است.
به هرتقديرنگارنده با سلسله مقالات كوتاه ومختصر،كه برگرفته ديدگاه انديشمندان وصاحب نظران اهل فن است ميكوشد ازمنظری دينی به پديده تربيت بنگرد و نصايحی را که می تواند مشمول حال کليه نوباوه گان جامعه دينداران باشد،به زبانی ساده بيان كند. مفروض اين تلاش آن است که به شرط تحقق تکاليف فردی بر مبنای تربيت دينی می توان به نوسازی ساخت زندگی انسانی _اجتماعی اميد داشت و سعادت فردی و جمعی را از اين رهگذر تأمين نمود.
صاحب اين قلم، در اين مباحث کوشيده است با بيان مختصات فطری آدمی،تناسبی ميان عقل و تمايل برقرار سازد وتوازن علم و اخلاق را با تزکيه نفس برقرارنمايد. دراين راه البته ازفضای خانواده و مدرسه و گروههای اجتماعی نيز يادی خواهد شد و از ملاک های شناخت خوب و بد دراين عرصه ها نيزنام برده ميشود.وفای به عهد، راستگويی،احترام به ديگران،مسئوليت پذيری،اعتماد به نفس علم گرائی،قانونگرائی،تواضع و عزت نفس،ازجمله اصولی است که به لحاظ اخلاقی درپرتو چنين تربيتی حاصل می شود . آنگاه آرمان گرائی آدمی متوجه کسب دانش وتشکيل خانواده وپرداختن به شغل گرديده و جهان بينی دينی اسلام، منادی و راهنمای چنين زندگی قرارمی گيرد تا دراين پرتو،عدالت اجتماعی محقق شود .
در هرحال چنين تلاشی نشان از دغدغه بی وقفه ای دارد که حاکی از ضرورت توجه بی دريغ به تربيت نسلهای آتی است و جا دارد مسئولين و کا رگزاران قرهنگی جامعه نيز با همين ميزان از دلسوزی و ازسر تعهد به مسئله تربيت بنگرند و برای آن برنامه ريزی نمايند .اميد که اين حركت،تلاش وكوشش دردرگاه ايزد منان نيزمقبول افتد.
در مسيردور و درازی که انسا ن به سوی سعادت و جلب رضای خدا دارد گردنه های صعب العبوری است که شياطين درآنجا کمين کرده اند، واگر انسان تنها بماند هرگز توانايی پيمودن اين راه را ندارد، درچنين شرايطي بايد انسان دست به دامن لطف الهی زند، وبا تکيه و توکل بر او اين راه پرخطر و پرفرازو نشيب را طی نمايد و چنانچه در اين مسير با طوفانهای شديد وسهمگين مواجه شود بايد بيشتر به سايهی لطف الهی پناه ببرد.انسان چون پرکاهی دربرابر تند بارحوادث قرار دارد، و هر زمان به سويی پرتاب می شود،ممکن است اين پر کاه به برگی يا شاخه ی شکسته ای اتصال پيدا کند،ولی تند باد هردو را باخود میبرد، و حتی اگر پنچه بردرختی بيفکندگاهی طوفان درخت را نيزاز ريشه برمی کند. اما اگر به کوهی عظيم بپيوندد هيج طوفانی نمی تواند او را از جا حرکت دهد.اين کوه همان ايمان به خدا است و بقيه تکيه بر غير او است.
توجه و ايمان به خدا، شجاعت و اعتماد به نفس فوق العاده ای به انسان می بخشد، خاطرش را آرام و مطمئن می سا زد تا دربرابرحوادث سخت زندگی و روزگار، همچون کوه مقاومت کند، از انبوه مشکلات نهراسد، از بیوفايیها و پيمان شکنیها تعجب ننمايد و در مقابل بحرانهای شديد، آرامش روح خود را برهم نزند. زندگی مجموعهای از تلاشها و حرکتها، افتادنها و برخاستنها، لذّت بردنها و تلخ کاميها، خوابها و بيداریهای هدفداراست. اينکه تصورکنيم همه امور دنيا بايد به کام ما بگردد و هرچه که موافق با ميل و خواستهی ماست تحقق بپذيرد تصوری خطاست. ديد ما نسبت به زندگی ديد انجام وظيفه است، وظيفهای که ازسوی خدا برای سيربه جهت کمال تعيين شده است. قطعا وقتی زندگی را از اين نظر مورد ملاحظه قرار دهيم هم شيرينی وهم تلخيش قابل تحمل است.آنجه مهم است اين است که انسان بکوشد درطريق انجام وظيفه شرافت و تقوای خود را از ياد نبرد .
ادامه دارد...